سخنرانی ها

اندیشه ورزی در جهان اسلام؛ چالش ها و فرصت ها

 

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس در مراسم اهدای جایزة بین المللی صلح ابن سینا از  طرف انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان به راشد الغنوشی چهرة تأثیر گذار تونسی در کابل(  22 8 -1398 )

  اندیشه تلاشی برای حل مسئله و رفتن از پرسشی به پرسش دیگر است. ظرفیتِ اندیشه ورزی، از مهم‌ترین استعدادهایی كه در بشر نهفته می باشد، ظرفیتِ اندیشه ورزی و تفکر است، “می اندیشم پس هستم” دکارت نیز ناظر بر همین مسئله است. جنبة که لازمة آن آزادی است، به جهت اینکه آزادی در اندیشه ورزی شرط جهش های بزرگ و جابجایی پارادایم ها در تحولات فکری انسان ها  می شود، ولی از آن جایی كه دنیا محل تضاد و تزاحم است، تحقق این مزیت همواره با مزاحمت‌ ها و موانع روبه رو بوده و ماجرا هایی را از پی داشته اند.

 برای اندیشه ورزی در جهان اسلام با وجود اینکه رهنمود هایی مانندِ این حدیث که : “اگر مجتهد در اجتهاد اش به حق رسید، دو پاداش دارد، و اگر به خطا رفت یک پاداش”، یا توصیه بر رابطة دیالکتیکی “متن و مصلحت” و برجسته بودن حجت مصلحت، وجود دارد، اما با وجودِ آنها از عامل هایی می توان نام برد که فضیلتِ اندیشه ورزی را با چالش روبرو کرده اند

b
اندیشه شرقی
مراسم غنوشی

سید حسین اشراق

پیشینه و زمینة هرمنوتیک

 

چکیده:

 بحثِ هرمنوتیک از اینجا ناشی می شود که همه یک نوع نمی اندیشیم. زیرا با وجود همة وجوه اشتراک دارای وجوه افتراق نیز هستیم. یک سان و یک گونه نمی اندیشیم،  لذا نیاز به گفتگو و به رسمیت شناسی یکدیگر داریم. منطق حکم می کند که رسیدن به “فهم مشترک” در دایرة علوم انسانی نیاز به رابطة بیناذهنی دارد و نمی شود با تعمیم روایتِ واحدِ تجربه های بشری را فهمید.

  هرمنوتیک را تحلیلگران کشف یا به تعبیری رمز گشایی معانی متون و آثار، رویداد ها و پدیدارها می دانند. عملیة که تأویل را در کانون توجه خود قرار داده و جنبة تفسیر گری انسان را اساسی می شمارد. از همین جهت چارلز تیلور انسان را “حیوان تفسیرگر” نامیده است.

  هرمنوتیک در واقع نظریه و عمل تفسیر معنا به شمار می رود. به زبان دیگر هرمنوتیک کاوش سازو کار های فهم و بررسی شرایطِ تفسیر و چگونگی تأویل است. از همین رو هرگاه بحثِ فهمیدن پیش می آید، هرمنوتیک نیز حضور دارد.

   شایان ذکر است که فراز و فرود های تاریخی تعریف های متفاوتی از هرمنوتیک را بوجود آورده است: فهم متون مقدس  هنر دستیابی به فهم گفتارها و نوشتار ها  نظریه پردازی در باب اصول و قواعد تفسیر و تأویل  ارائة روش شناسی مناسب علوم انسانی  تفسیر وجودی فهم انسانی  بازسازی گذشته برای استفاده در جهت حل مشکلات امروز  فهم معانی نهفته در نماد ها و سر انجام فهم ماهیت فهم.

 

واژه های کلیدی: هرمنوتیک، هرمس، حیوان تفسیرگر، هیرمیناس، تجربۀ زیسته، زبان، تاریخمندی. 

سید حسین اشراق

 

جستاری در بابِ هرمنوتیک

 

 چکیده:

 دوران مدرن با دکارت آغاز می شود. “شک می کنم، پس هستمِ” او پایه های سوبژکیویتة مدرن را پایه گذاری کرده است. اما می گفت:‌”خودِ شک کننده ( سوژه/ فاعل شناسا) چیزی است که در آن شک وجود ندارد. به عبارة دیگر: سوژه، ‌حقیقی ترین چیزی است که در برابرِ شک دکارتی اثبات می شود.

    در آراء دکارت “من” و حالات درونی “من” حقیقی ترین چیزبه شمار می رود. بدین ترتیب سوبژکتیویزم دکارتی شکل می گیرد و سوژه/ فاعل شناسا  در مرکز هستی قرار داده می شود. با این وصف روح دکارتی در کالبد دوران مدرن نفوذ می کند و هرگونه معرفت به معنای ساینس شناخته می شود. چنانچه باومگارتن دانشمندِ آلمانی در قرن هیجدهم بحثِ زیبائی شناسی را نیز جنبة تجربه گرایانه داد،  و آن را در عالم محسوسات و در قالبِ ساینس قابل فهم، معرفی نمود.

 

واژه های کلیدی: هرمنوتیک، سوژه، تبیین، فهم، گفتگو، زیبایی شناسی، هستنده، هستی.

سید حسین اشراق

 

روشنفکری و آزمون های انتقادی

 

چکیده:

 مفهوم روشنفکری مصداق واحد ندارد، این پدیدار در مسیر تاریخ همواره دستخوش تحول و تطور بوده است، اما با وجودِ تغییرات متنوع “نقدِ قدرت” و “جستجوی حقیقت” را می توان از ویژگی های اساسی آن به شمار آورد.

 تحلیلگران از سقراط به عنوان الهامبخشِ روشنفکری در تاریخ سخن به میان آورده اند اما مفهومِ مدرن آن را با دادخواهی امیل زولا در قضیة دریفوس ربط می دهند.

 جریان های روشنفکری در دوران اوجگیری ایدئولوژی های چپ و راست غالباً مدعی “انسجام” و “کمال” گردیده و با کم بها دادن به نقشِ “نقدِ اجتماعی” شیفتۀ پیشداوری ها و یوتوپیایی گرایی های کلان روایت  شده اند.

   امروزه با وجود اینکه طرح الگوهای “پساسارتری” و ادعای “مرگ روشنفکر” وارد گفتمان های فرهنگی گردیده اند اما جُستارِ ‌” نقدِ اجتماعی” برای بازگشایی افق های جدیدِ “گفتگو” و گذار از یکسویگی در جهتِ به رسمیت شناسی صدا های متکثر هنوز هم واجد اهمیت اساسی است.

 در شرایط کنونی علاوه بر “نقد” و “گفتگو” بحثِ “شکیبایی”، “مداراجویی” و “تنقیحِ پیشداوری” از ضرورت های عمدة روشنفکری نیز به شمار می روند.

روشنفکرِ امروز  بیشتر از هر چیز دیگر به شئون شهروندی خویش می اندیشد، مسئولیتِ اخلاقی اش را نسبت به جذابیتِ ایدئولوژیک در اولویت قرار می دهد و “حقیقت” و “مدنیت” را به عنوانِ قطب نمای راهش در نظر می گیرد.

 

واژگان کلیدی:  روشنفکر،  نقد قدرت، گفتگوی اجتماعی، مدرنیته، ایدئولوژی، مسئولیت اخلاقی، حقیقت، مدنیت.

زبان مخزن تجربۀ فرهنگی  ماست

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق

 

 چکیده:

موضوعیت زبان براي فیلسوفان، به یونان باستان بر می گردد، هر چند پارادایم هاي غالبِ “وجود” و “شناخت”، مجال نمی دادند تا مسئلۀ زبان به مثابۀ پارادایم مستقل موردِ تأملِ فلسفی قرار گیرد، ولی با وجودِ آن، طی دوره های یاد شده از عنایتِ فیلسوفان بی بهره نبوده است.

 از نظرِ تحلیلگران، فلسفه در قرن بیستم با تحولِ عمده روبرو شده است، تحولی که به جای تأکید بر “معرفت” که از زمانِ دکارت بر فضای فکری فلسفه حاکم بود، تأکید بر “معنا” را جایگزین آن ساخته است، این رخداد، مقولۀ مهمِ  “زبان” را در اولویتِ مباحثِ بنیادین قرار داد.

سیاست و قدرت در اندیشة شرقی

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق

 

  چکیده:

 

مرزبندی اندیشه های فلسفی و سیاسی میان شرق و غرب ذاتی و ابدی نیست، زمانی قابل اعتبار می شود که “خود” و “دیگری” واردِ گفتمان های قدرت گردد و بحثِ برتری و فروتری مبتنی بر تمایز جدی باشد. وگرنه موقعیت های جغرافیایی هرگز مانع داد و ستد های معرفتی و تجربه های ناشی از آنها شده نمی تواند، از همین جهت نشیدا کیتارو فیلسوف جاپانی پایه گذار مکتب فلسفی کیوتو اذعان کرده است که: فلسفه اساساً نه غربی است نه شرقی، بلکه جهانی است. در دوران های دور نیز وقتی از دیوگنس، فیلسوف دوران باستان، پرسیدند “اهل کجایی؟”، او در پاسخ گفت: “اهل جهانم”. از همین رو امروزه بحثِ میان فرهنگی از گفتمان های مهم در عرصه های فلسفی، فرهنگی شناخته می شود.

عدم خشونت و لزوم

باز اندیشی و بازآفرینی مفهوم “دیگری”

       متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق

 

 

چکیده:

خشونت در عرفِ علوم اجتماعی و مباحث فرهنگی امروزه به یک معنا استفاده نمی شود. اما مراد ما از خشونت، وضعیتِ دفاع ناپذیرِ آن است که در درازای تاریخ زیان های بزرگی در روندِ حیاتِ جامعۀ بشری وارد آورده است.  از خشونت به عنوان پاس نداشتنِ شایستگی و کرامتِ ذاتی شخصیتِ آدمی و تحقیر انسانیتِ انسان یاد می کنند، وضعیتی که در آن انسان همانندِ شیء تلقی می گردد و “دیگر” بودنِ او برای گفتگو به رسمیت شناخته نمی شود.

 

نقش پارادایم ها در تولید و گسترش علوم انسانی

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق

 

 

 

پارادایم از واژة لاتین پارادایما  به معنای الگو واره، مدل، طرح و سرمشق اخذ گردیده است. پارادایم به لحاظ مفهومی، مجموعة پیش فرض های متافیزیکی و فلسفی علم است که بر اساس آنها هویتِ نظری و عملیاتی علم تعیین می شود. بدین معنا که روش شناسی علمی بر اساس این پیش فرض ها

طراحی و با اجرای آن، فرایندِ تولید علم، عملیاتی می شود چه اینکه روش شناسی نیز مدلی است متأثر و منطبق بر چارچوب منطقی پارادایم علم که برخوردار از اصول نظری است. وظیفة این اصول نظری، رهبری چگونگی تحقیق در بستر یک پارادایم خاص است.

  برای توضیح بیشتر می توان مطرح نمود که: برای هر حرکت علمی نیاز به چارچوبِ مشخص داریم که در قالب آن بتوانیم نظریه‏پردازی نماییم و به نتایجی علمی دست یابیم. در این چارچوب باید مبانی فکری مشخص شود، روش و اصول مسلم، تبیین گردد.

چارچوب فکری، در واقع مجموعة از اصول و قواعد هستی شناسانه، معرفت شناسانه، روش شناسانه و انسان شناسانة مستدل است، چارچوبی از مبانی نظری، اصول موضوعه و عناصر کلانی که فعالیت های علمی دانشمندان را با روش های معینی در حوزه های علمی و معرفتی هدایت می کند؛ همچنان مبانی نظری که برای تحلیل، سنجش، کشف و اصلاح نظریه های علمی به کار می روند را انسجام می بخشد.

سید حسین اشراق

 

واصف باختری و جهشی به فراسو

 

 

  با وجودِ اینکه من با تمامی آراء و اندیشه های استاد باختری موافق نباشم و برای سیرِ فکری ایشان، باختری [متقدم] و باختری [متأخر] را پیشنهاد می کنم و سخنانِ من در این گفتار  همانا به آدرسِ باختری [ متأخر] می باشد، اما باور دارم که او از معدود چهره هایی به شمار می رود که از لحاظِ نظری، حوزه های ادبیات، فلسفه و نقد را در محورِ گفتگو با یکدیگر قرار داده و تصویرِ میان رشته ای آنها را به خوبی به نمایش گذاشته است.

سید حسین اشراق

 

مفاهیم کلیدی در فلسفۀ میان فرهنگی

 

 

   چکیده:

 فلسفۀ میان‌ فرهنگی  از گرایش‌های جدیدِ فلسفه است که مهمترین جنبه های آن را پیوندِ متقابلِ فلسفه و فرهنگ و یافتن ِمشترکات برای ترسمِ رنگین کمانِ فرهنگ ها تشکیل می دهد.

فلسفۀ میان‌ فرهنگی بر آن است تا تبیینِ گفتمانِ همزیستی میان فرهنگ‌ها را بر عهده گیرد و زمینه سازی کند که متفکران از فرهنگ‌های متفاوت در گفتگو با یکدیگر اندیشه‌ورزی شان را ادامه بدهند، بهمین جهت از نگرشِ باز، پرمدارا و کثرت گرا برخوردار است، همچنان باور دارد که”هیچ فرهنگ یا سنتِ فلسفی خالص و جاودانه وجود ندارد،از همین و تماس میانِ فرهنگ ها و تغییر در هماهنگی با تحولاتِ  زمان اجتناب ناپذیر است، می باید این نگرش مهم شمرده شود و جدی تلقی گردد.

 

واژگان کلیدی: فلسفۀ میان‌ فرهنگی، گفتگو، همپذیری افق ها، خِرَد انتقادی، تنقیح پیشداوری، دیالوگ، پلی لوگ .

سید حسین اشراق

 

افغانستان و مفهوم جدید هویت ملی

 

 

  هویتِ ملی از مفاهیم مهم و موردِ توجه اندیشمندان علوم انسانی به شمار می رود. با وجود اینکه پژوهشگران از منظرِ فلسفی و کلان به این بحث پرداخته اند. اما در حوزه های جامعه شناسی، مطالعاتِ میان فرهنگی، علوم سیاسی، روانشناسی و روان شناسی فرهنگی نیز موردِ تحلیل قرار گرفته است.

 در واقع بحثِ هویت مسئلۀ میان رشته ای است، و بحث هویت ملی از منظر علوم انسانی، مقولۀ‌ نسبتاً تازه تری به شمار می رود.

 

   به عنوان درآمدِ این جُستار می توان گفت: هویت، مفهومی است که فرد از خود دارد و این مفهوم ناشی از تجربۀ “تداوم” و “تمایز” است. هویت در واقع از رهگذرِ کنش متقابل با دیگران خودش را تعریف می کند،‌ این در صورتیست که از ذاتِ جاودان برخوردار نیست و در جریان  تحولاتِ زندگی تغییراتی را نیز بر می تابد .


سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق

در مراسم رونمایی کتابِ “عقل و ایمان در کلام جدید

این سخنرانی در 15 دلو 1399 با اندک تغییر در دانشگاه افغانستان ارائه شده است.

 

   منظور از کلام جدید، الهیاتِ همسو با روشن اندیشی در دورۀ مدرنیته است، دورۀ که تِم اصلی آن را سوژه شدن انسان و ابژه شدن جهان تشکیل می دهد و نقش پرومته ای انسان را پررنگ کرده است. وضعیتی که انسان از اسارتِ اسکولاستیک رها گردیده و تغییر دادنِ شیوۀ اندیشیدن را ویژگی اصلی خود قرار داده و گسستِ معرفتی را دامن زده است، در این شرایط دانش کلام سنتی نیز در مسیرِ نوسازی قرار گرفت و آمادۀ پذیرش دگردیسی شد، از همین رو مطرح می شود: کلام جدید در واقع برای رهایی از بن بست های کلام سنتی در دوران مدرن به صحنه آمد و پس از رنسانس در همگامی با مقتضیات زمان تکوین پیدا کرد.

 

سید حسین اشراق                                                                                                            

 

 

تحليل و تأويل پلوراليزم

 

 

 در حوزۀ مباحث علوم اجتماعي، مفاهيم، مصداق هاي واحد ندارند،‌ به دليل اين كه گفتمان هاي مفهومي در ظرف هاي زمان، تاريخ و تجارب انسان ها عينيت پيدا مي كنند؛ بنا براين تحت تأثير همان افق هايي مي باشند كه در آنجا تكوين يافته اند .

با توجه به همين ظرافت است كه رخداد هاي اجتماعي “تبيين” نمي شوند؛ بلکه “تفسير” و “تأويل” مي گردند و از آنجا كه پديده هاي اجتماعي ساكن و ايستا نيستند،‌ تغيير، تحول و پويايي ويژه گي هاي مهم آنها را تشكيل مي دهند. فهم و تفسير از آنها نيز نبايد در قالب روايت هاي جامد باقي بمانند، بلكه تحول و تطور يكي از شاخصه هاي عمدۀ آنها به شمار می رود.

 واقعيت اينست كه گفتمان ها و مفاهيم قبل از ما در ظرف هاي تاريخ ، فرهنگ، تجربه و خِرَد همان زمان ها ارائه شده اند، اگر قرار باشد ما فهم مبتني بر روايت هاي پيش از زمانِ مان را اساس قرار بدهيم، ‌با مشكل جدي مواجه خواهيم شد و آن ناهم زماني و ناهم زباني با مفاهيم عصر خواهد بود، براي حل اين مشكل و دستيابي به فهم آن معناها مي بايد در تناسب با افق هاي مفهومي و تجربه هاي خودِ مان  و با توجه به فرهنگ حاضر و سطح خرد موجود، تفسير ارائه نماييم و به قرائت آن ها بپردازيم .

 

این گفتار در قالبِ سخنراني در سال 1385 براي جمعي از فرهنگیان و دانشجويان در مركز فرهنگي وفاق در كابل ارائه شده است. پس از آن متن آن، از نوار پیاده گرديد و پس از ويرايش، از طريق بعضي از رسانه ها از جمله “مجلة عدالت” و “رزونامة آرمان ملي” بازتاب يافته است.

سخنرانی استاد سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس در مراسم بزرگداشت از شخصیت علمی و ادبی

مرحوم استاد رهنورد زریاب

 

این مراسم تحتِ عنوان “یادوارۀ پیرِ قصه پرداز: رهنورد زریاب” به تاریخ  29  9  1399  از طرف وزارت اطلاعات و فرهنگ در هوتل انترکانتنینتال کابل برگزار شده بود.

استاد زریاب گرچه به عنوانِ چهرۀ مطرح داستان نویسی در افغانستان شهرت داشت، اما رگه هایی از عرفان انتقادی، نهیلیزم فلسفی و مشربِ چپ، در اندیشۀ او ترکیبِ خوشایندی را به نمایش گذاشته بود، با همین ویژگی ها بود که از سکوی کهن گرایی، جاذبه های پسامدرن را تفسیر می کرد و با اتکا به فردوسی و خیام و حافظ بصیرت های نیچه، ویتگنشتاین و ژاک دریدا را ستایش می نمود، از ضرورتِ بازخوانی منصفانۀ مارکس مشتاقانه سخن می گفت، همچنان تفسیر های مکتب فرانکفورت بویژه از جنس هورکهایمری و آدرنویی آن که در قالب “دیالکتیک روشنگری” ارائه شده اند را قابل تمجید تلقی می کرد.

 

 

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس

 

 سومین کنفرانس بین المللی گفتگوی امنیتی در شهر هرات به ابتکار انستیتوت مطالعات استراتیژیک افغانستان به روز های 5 و 6 میزان سال 1393 در ارگ تاریخی هرات تدویر یافته بود.

   در آن کنفرانس بین المللی دانشمندان و محققان از کشور های مختلف منطقه و جهان حضور بهم رسانیده و برخی از آنها به سخنرانی پرداختند.

     محور های اساسی بحث ها در آن کنفرانس را : آشفتگی های جهان اسلام ؛ فرایند صلح و عدالت پایدار؛ همکاری های اقتصادی منطقه ای؛ جهان وطنی و عرفان اسلامی؛ امنیت: از تیوری تا واقعیت؛ دیدگاه های منطقه ای و همکاری با غرب در افغانستان و نگاهی به آینده تشکیل می داد.

  در جلسة “آشفتگی سیاسی جهان اسلام”،  تحتِ عنوانِ “جهانِ اسلام و چالش های فرارو”  نیز پروفیسور سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس به سخنرانی پرداخته است.

   متنی را که ذیل مطالعه می فرمایید سخنرانی ارائه شده در کنفرانس یاد شده است، که خدمت شما ارائه می شود.

 

 

مصـالحه و نیـاز به چـارچوب عـدالتِ ترمیـمی

متن سخنرانی استاد سیدحسین اشراق در هشتمین همایش بین‌المللی گفتگوی امنیتی هرات در ۲۷ میزان ۱۳۹۸

 

تقلیل سپهرِ معنوی اسلام به بُعدِ سیاسی معطوف به “منِ استعلائی”، سبب گردیده است که فرهنگ و اخلاق، به ایدئولوژیِ تک‌آوا مبدل گردد، وضعیتِ ناهنجاری که در آن خِرَد انتقادی سرکوب و ارزش‌گذاری برای سلطۀ یک ‌جانبه توجیه می‌ شود.

 امروزه کاربستِ خشونتِ به‌ واسطه گروه ‌های مدعی بازگشت به گذشته، با وجودِ این‌که رنگ و شعار مذهبی دارند، اما تأثیرپذیری‌ شان از قالب ‌های جامعه ‌شناختی و جیوپولیتیک نیز جدی است، بنابراین گروه‌ های یاد شده محصولِ مجموعۀ از عواملِ داخلی و خارجی هستند.

 مشکلات اساسی از این‌جا ناشی می‌شود که آن‌ها با دادنِ صبغه قدسی به خشونت، خوانشِ ویژۀ از دین ارایه می‌کنند و هنجار‌های عقلانی را مردود می شمارند، به همین جهت به‌ساده‌گی کشتار می‌کنند و با قساوت بر جان و مالِ مردم مسلط می‌شوند.

 

سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق در رابطه با کتابِ “فرهنگ فلسفه” اثرِ دکتور عبدالله نائبی

 

  فلسفه همچون نظرگاهی به سوی هستی است که حقیقت در کانون آن قرار دارد، از همین جهت فلسفه زمینۀ این را فراهم می کند که ما همواره در پی کشفِ حقیقتِ امور ِگام برداریم و بیقرارِ آن باشیم. در هر دوره، معنای خاص از حقیقت راهنمای فیلسوفان آن دوره است و تمامی مفاهیم موردِ بحث در نظام هاي فلسفی آنها پیرامون همین معنا شکل می گیرد. هگل این برداشتِ ویژۀ هر دورۀ تاریخی از حقیقت را “روح زمانه” خوانده است و “فرهنگ فلسفه” نیز بی گمان بیرون از این دایره نیست.

 در دوران ما شکوفایی مفهوم جدیدي از حقیقت در نزدِ فیلسوفان از اعتبار برخوردار شده است، و همین مفهومِ جدید است که تمامی آثارِ فلسفی معاصر را به یکدیگر پیوند می دهد. نظرگاهِ معاصر با وجودِ موانع گوناگون در بارۀ حقیقت، ارج گذاری به امرِ تشریکی آن است. در واقع حقیقت، یک امرِ بین الاذهانی است. به همین جهت همۀ ما در آن سهیم  ایم. بنابراین فیلسوفان معاصر  برآنند تا توصیفی از انسان و موقعیتِ او در جهان ارائه دهند و روش هایی را در پژوهش های شان به کار گیرند که با این معناي جدید از حقیقت ( بین الاذهانی بودنِ حقیقت ) سازگار باشد.

 

 

سخنرانی استاد سید حسین اشراق در مجلس رونمایی کتابِ مقدمۀ بر تدوین استراتیژی با تأکید بر منافع ملی اثر پوهنمل مجتبی پتنگ وزیر پیشین امورِ داخله

7 9 1399

  

   بحثِ پررنگ کردن نقش استراتیژی در حوزه های حکومتداری، توسعۀ اجتماعی، تحولات فرهنگی، رشد اقتصادی، مناسبات بین المللی، پایدارسازی اعتماد ملی، تعریف جایگاه کشور در چارچوب وضعیت جیوپولیتیک و موارد دیگر، نه تنها ضروری، که حیاتی است.

   نبود چارچوب های استراتیژی جامع در کشور های دستخوش توسعه نیافتگی مانند افغانستان نشان داده اند که عرصه های متنوع زندگی با چالش های گوناگون تضاد و تفرقه، فقر و بی اعتمادی، قانون ستیزی و احترام نکردن به دیگری و در یک کلام به قول هابز “جنگ همه با همه” هم به گونۀ سخت و نیز به گونۀ نرم در سراسر جامعه، بحران های چند لایه را ژرفا بخشده اند.

  اگر قرار باشد افغانستان در مسیرِ بهروزی حرکت کند ناگزیر است مبنا را بر سنجش های استراتیژیک بگذارد، زیرا جانمایۀ استراتژي را پيش بيني محيط آینده یعنی شناسایی فرصت ها و تهديدات آينده تشکیل می دهد، این در صورتیست که بررسی روشمندِ امکانات ملی، عوامل محيطي با توجه به تغييراتِ پيوسته، کنش ها، واکنش ها و انتظاراتِ قابل فهم و قابل پيش بيني کشور های قرار گرفته در منطقه و نظام بین الملل در اولویت قرار گیرند تا در پرتو خطوط رهنمودی به دست آمده، سناریو های گذار از نابسامانی ها و آشفتگی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور تدوین گردند. 

 

 

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس

روند دولت سازی در افغانستان

3 12 1393

 

 اعضای هر جامعه براي همکاري ناگزیر از “اعتماد” یعنی “اطمینانِ خاطر نسبت به رفتار دیگری که سببِ ایجادِ روابطِ دوستانه و همیاری ‏گردد” می باشد، تجسم مفهوم “اعتماد” به مثابة یکی از “متغیر های  نرم” برای تحولاتِ  اجتماعی مستلزمِ راهبرد جامع و آینده نگر است که شامل جنبه های متعدد مانندِ: اعتماد داشتن، پذیرشِ اعتماد، واگذاري اعتماد، تضمینِ اعتماد و اثراتِ بازگشتی اعتماد می باشد؛ که نه تنها سببِ تقلیل اضطراب که موجبِ رهایی از مراقبتِ  دیگران و کسبِ اختیار و آزادي بیشتر نیز می شود، بنابراین، در پرتو درونی شدنِ “اعتماد” است که نزد اعضای جامعه، بسیاري از توقعات و حتی ذهنیت هاي منفی نسبت به دیگران فروکش می کند و در مقابلِ آن، اعضاي جامعه، تعهد فعالی احساس می نمایند و سبب نوآوري و خروج از روزمرگی می شود، در این صورت است که به قول  لوییس فلداشتاین تجربة “با هم بهتر است”  به بار می نشیند و “برقراری نظم”‌ سامان پیدا می کند.

 

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق در سمینار علمی “افراط گرایی و افغانستان”

این سمینار از طرف مؤسسۀ تسامح، روزنامۀ آرمان ملی و مؤسسۀ مطالعات و تحقیات نبراس  به تاریخ 20 / 9 / 1395 در 

هوتل کابل استار کابل سازماندهی شده بود.

 

 چکیدۀ سخنرانی:

مروزه افراط گرایی به معضل جدی در زمانۀ ما و کشور ما مبدل شده است، پدیدۀ که در حوزه های متنوع معطوف به “خود مرکز پنداری” و انکارِ “دیگری” است، همچنان گفتگو را بی ارزش می انگارد و حقیقت را همچون شیء در انحصارِ خود تلقی می کند، در این صورت است که  “کیستی” آدمی به “چیستی” او فرو کاسته می شود و با دامن زدن به تبعیض، فضای فرهنگی جامعه آلوده و دچار تنش می گردد.

 افراط گرایی در حقیقت، قرائتِ حداکثری از باور هایی است که برای “دیگری” ارزش قایل نیست و اصلِ “بینامتنیت” را به رسمیت نمی شناسد، به همین جهت است که سلسلۀ کشفِ جهان های متون را با چالش روبرو می کند و آموزۀ معنا در سلسلۀ “دال‌ های شناور” را با جزمِ تک معنایی مفاهیم پاسخ می گوی

   

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس

افغانستان و تمرکز زدایی معطوفِ توسعه

6 3 – 1395

 

 

 افغانستان کشوری دارای ساختار اداری متمرکز است و در طول چند قرن، حکومت ‌های متمرکز را تجربه کرده است. به جز دو دورة کوتاه مدتِ حکومت ‌های مشروطه، که هسته های سخت آنها نیز مرکزگرا بوده‌ اند، هیچ گاه سعی به عمل نیامده که از نظام متمرکز در کشور کاسته شود، از همین رو حکومت‌ های اقتدار گرا، فاصله میان مردم و دولت مرکزی را بیشتر ساخته و به این ترتیب در جهت دولت ‌سازی و ملت‌ سازی کارِ سازنده و اساسی صورت نگرفته است.

 

  جا دارد تأکید نمایم که حکومت مرکزگرا، ارزش ‌های دموکراتیک را نادیده می گیرد و با نظم حقوق بشری و مدیریت مدرن در تناقض است. ضرورت احساس می شود تا در افغانستان شیفت پارادایم در رابطه با ساختار نظام در نظر گرفته شود، زیرا نظام موجود از یک طرف متمرکز و معطوف به اتباع پروری است و از جانب دیگر رویکردِ خطی را دنبال می کند و پیچیدگی های اداری و سیاسی را برای پایداری توسعه در نظر نمی گیرد،‌ می باید تمرکز زدایی از سیما و گوهرِ قدرت سیاسی را باید در اولویت قرار داد، بحث شهروند محوری را برجسته کرد و جایگاه بخشید و الگوی پیچیدگی را در رابطه ساختار نظام سیاسی جدی گرفت و در مسیر توسعة پایدار قرار داد.

سخنرانی استاد سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس در کنفرانس فراخوان آجندای ملی

کانتنینتال کابل   4  2 1396

 

شرایط کشور نیامندِ چترِ مشترک برای جلوگیری از هم پاشیدگی بیشتر است

 

 

 رویه های سنتی تک گفتارِ معطوف به سلطه، عدم ارجاع قدرت به منابع مشروعیت، تقسیم مکانیکی قدرت و ثروت بواسطۀ اشخاص از آدرس اقوام، نبودِ چشم اندازِ ملی برای توسعۀ پایدارِسیاسی و اجتماعی و سرانجام بی اعتنایی به ظرفیت های کارآمد و نبودِ ارادۀ لازم برای مهارِ بحران های پیچیده، عوامل و دلایل عمدۀ سلسلۀ ناکامی های موجود را تشکیل می دهند.

 همۀ این نابسامانی ها موجب شده اند تا سلطۀ اقلیتِ بازیگران سیاسی بر اکثریتِ توده های مردم به جریان مسلط مبدل شود، ستم درون قومی عمق فزاینده پیدا کند و معامله های برون قومی به عنوان رویۀ زشت، پیش تر از پیش خود را بنمایاند.

سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس در تجلیل از روز معلم در سالن وفاق ملی

کابل، 17 میزان 1396

روز معلم گرامی باد

 

نقش آموزگاران در جهت خلق و گسترش تمدن انکار ناشدنی است. اگر پرسشی مطرح شود که انسان های متمدن از دوران های گذشته تا حالا در جستجوی چه بوده اند و با کدام ابزار این جستجوی مهم را انجام داده اند؟، پاسخ رشته های مختلف علوم این است که انسان های متمدن پیوسته به دنبال چیزِ مهمی، یعنی “توسعه” بوده اند، یعنی روند شکوفایی قابلیت ها و فرصت ها و رفتن از وضعیتِ نامطلوب به سوی وضعیتِ مطلوب و آرمانی که زمینۀ بازسازی جامعه برای پاسخ به دشواری ها و محدودیت های زندگی به مددِ گسترش توانمندی ها و شکوفایی فرصت ها را فراهم می کند. اما کدام ابزار و وسایلِ رفتن به سوی توسعه را انسان های متمدن برگزیده اند؟، باز خواهیم یافت از طریق آموزش و پرورش که منجر به توسعۀ فرهنگی و علمی که در نهایت توسعه انسانی را منجر می شود. به این نتیجه می رسیم که انسان های متمدن به سوی توسعه با ابزارِ دانش از مسیر تعلیم و تربیت رفته اند. بنابرآن دانش و توسعه پیوندِ نا گسستنی دارند و به همین خاطر است که دانشمندان متعدد در حوزۀ علوم انسانی به این نکته التفات جدی نشان داده اند.

متن سخنرانی استاد سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیات نبراس

در کنفرانس بزرگ صلح در هوتل انتر کانتنینتال کابل

۱۷، عقرب 1397

 

 

  من شما را به سخن مهم کانت نویسندة رسالة معروفِ “صلح پایدار” ارجاع می دهم: “اگر صلح و عدالت نباشد، زندگی به زحمت اش نمی ارزد”. بنابرآن مسئلة صلح با معناداری زندگی مرتبط است، جیزی که در افغانستان بایستی از جایگاه کانونی برخوردار باشد. با گذشتِ چندین سال از استقرار نظام جدید سیاسی و حضور گستردة جامعة بین المللی هنوز موضوع صلح همچون معما باقی مانده است و پرداختن به آن از اولویت های دست اول افغانستان تلقی می شود.

 بدون تردید پرداختن به مسئلة صلح نه تنها اساسی که حیاتی است، زیرا اختلال در روندِ آن بازسازی سیاسی و اجتماعی را با چالش مواجه نموده و بهانه هایی نیز برای توجیه ناکامی های دولتمردان فراهم کرده است.

تداوم خشونت و افزایش ناامنی در افغانستان افزون بر اینکه در داخل بحران های گوناگون را بوجود آورده است، عملکرد کشور های خارجی دخیل در قضایای افغانستان را نیز در برابر علامت پرسش قرار داده است.

 

متن سخنرانی سيد حسين اشراق رئيس مؤسسة مطالعات و تحقيقات نبراس در “كنفرانس بين المللي صلح افغانستان” در هالند

صلح افغانستان :ساده سازی یا مهندسی هوشمندانه؟

26 فروردین 1389

 

  صلح از زمانه هاي دور تا حالا علاوه بر اينكه به مثابۀ يك ضرورت جدي براي حيات مدني كه به عنوان يك فضليت و ارزش نيز مورد التفات بوده است. تمامي مصلحان، عارفان، معلمان اخلاق و دانشوران انسان گرا  اساس كارشان را بر صلح به معناي از بين بردن نفرت ميان مردم و انجام عمل شايسته مطابق عدل و انصاف بر بناي خير و خِرَد استوار كرده اند، اما ديده شده است كه با وجود اين همه خوبي و زيبايي تاريخ شاهد خشونت هاي خونبار و خصومت هاي ناهنجار بوده است.

 تحليل هاي گوناگون نشان مي دهند كه خشونت و جنگ ريشه ها و زمينه هاي متنوعي داشته اند اما وجه اشتراك همۀ آنها اسير شدن انسان در پنجۀ “منِ” خود مدار انگار و پيمودن راه هاي افراط يا تفريط و خارج شدن از دايرۀ  “اعتدال” است .

 اعتدال در واقع وفاق ميان انگيزه هاي درون و سازگاري ميان عوامل بيرون را بوجود مي آورد تا انسان ها و جوامع افق هاي اميد بخش را مشاهد كنند و زاويه هاي نگرش شانرا با مجموعۀ از شا خص ها و ارزش هاي معنوي نزديك نمايند.

 

متن سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس در مراسم سالروز عرس مولانا “وصال جاودانه”، که از طرف انستیتوت  مطالعات استراتژیک افغانستان ب تاریخ 27 9 1399 در کابل برگزار شده بود.

 

 

مولانا و مدارا

  مولانا جلال الدین محمد بلخی از سخنگویان برجستۀ وجدان فرهنگی حوزۀ تمدنی ما به شمار می رود. او از مطرح کنندگان پرآوازۀ مدارا و تسامح در عرصۀ فرهنگ و تمدن بشری به شمار می آید.

  مدارا و تسامح از جملۀ فاخرترين و انساني‌ترين جلوه‌ هاي فرهنگ پربار حوزۀ تمدنی ما به شمار می روند كه درآثار انديشمندان و سخنوران سترگ ما، به ويژه در نوشته‌ ها و گفته ‌هاي عارفان بزرگ و بالاخص خداوندگار بلخ  برجستگي‌ ویژه يافته است.‏   اینک که “احترام به دیگری” و ارزش قائل شدن به مقولۀ “تفاوت”، با چالش های جدی ای تعصب و قشري‌گري مواجه شده اند، پيام پر تسامح مولانا بی گمان بر دل رنجورِ مشتاقانِ رهایی خوش مي ‌نشيند و برای شان امید خلق می کند. به همین جهت در میان گروه کثيري از بزرگان فلسفه و حکمت و عرفان، شايد پيام هيچ‌کس به اندازۀ مولانا براي جهانِ امروز گِره‌گشا و پر ارج نباشد.

 عرفان مولانا افق معنوی گشوده به سوی همگان است، و احترام به “دیگری” از شاخصه های اصلی آن به شمار می رود، معرفت او فراسوي مرزها و زمانها و نگاه اش فراتر از کیش ها و طریقت هاست. او دارای منش دیگری پذیر است و اختلاف مؤمن و گبر و یهود را نیز برخاسته از پیشداوری آنها می داند، به همین جهت برایش تنقیح پیشداوری اهمیت اساسی دارد، از همین رو همه را به “مذهب عشق” فرا می خواند.

 

سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق در کنفرانس ملی”نقد و واکاوی سیستم های حقوقی، سیاسی و مدیریتی افغانستان”

این کنفرانس از طرف دانشگاه غالب راه اندازی شده بود.

کانتنینتال کابل

 9 6 1398  

 

 

 

پژوهش و توسعه

 

دانشگاه ها بدون شک توانایی تغذية نهاد هاي اداري،‌ مؤسسات اقتصادي و سيستم هاي كار و شغل و همچنان عرضه كردنِ انديشمندان، پژوهشگران و منتقدان را دارند، به همین دلیل است که رسالت اساسي آنها را زمينه دادن به بازتابِ تكثرِ دنياهاي متنوعِ دانش، برقراري ارتباط منطقي ميانِ عناصرِ گوناگون فكري و بستر سازي براي تضارب و تقاربِ انديشه هاي مستعد و جدا افتاده از هم با يكديگر تشكيل مي دهد.

  جا دارد این نکته را نیز یادآور شوم که دانشگاه ها زماني با مشكل روبرو مي شوند كه توليد و محصولِ مربوط به آنها از جادة تعادل بيرون شوند و به گونة يكسويه در خدمت نظام هاي قدرت یا منافع صِرف اقتصادی قرار گيرند، ابزاري شدن یا تجاری شدنِ دانشگاه ها از يكطرف رابطة آن ها را از محيط پيرامون كه تكيه گاهِ خودباوري است دچار مشکل می کند و از سوي ديگر استحالة دانشگاه در نگاهِ يكسويه آنها را از هستي خلاقِ شان دور مي نماید.

 از نظرِ ما نقش دانشگاه ها افزون بر پيشبرد و گسترشِ مرز دانش، در زمينة مشاركت براي ساختن جامعة متعادل، توسعه يافته و سالم نيز اساسي است. كميت گرايي و شعاري شدنِ دانشگاه ها را از آفت ها و آسيب هايي می دانیم كه نه تنها ثبات و تعادلِ حيات دانشگاهي را با چالش روبرو مي كند بلكه كيفيت، ظرفيت و نتايج آن را نيز تنزل مي دهد.

 پژوهش و تحقیق علمی از یکسو خصوصیاتِ منحصر به فردیِ دارد و از سوی دیگر می‌تواند آثار و نتایج علمی ویژه‌ای در بر داشته باشد، زیرا پژوهش در واقع سلسله تلاش‌های قاعده‌ مند، هدف‌دار و علمی است که می‌تواند به عقلانی کردن و در نتیجه، کارآمد ساختنِ عناصرِ مختلفِ علم و معرفت بینجامد.

سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق در  تالار لیسۀ استقلال برای جمعی از استادان و دانشجویان دانشگاه های کابل

برگزار کننده : بنیاد آرمانشهر ( 16 11 1387  )

 

گادامر و پیامد های نظری آن

در حوزۀ فرهنگی ما

 

 ما در زمانی به مباحث فلسفی می پردازیم که به قول جیانی واتیمو تمامی جوهر ها رنگ ندارند و تأویل وا نهادن بنیان ها از برجستگی نمایان بر خوردار است، ولی با وجود این همه بیرنگی و بی بنیادی هنوز هم بی نیاز از فلسفیدن نیستیم به جهت اینکه حتا برای “فیلسوف نبودن هم باید فیلسوف بود” و بویژه این نکته را کانونی بینگاریم که فلسفه شیوۀ از اندیشیدن متفاوت از علم و معرفت های دیگر برای پرسش کردن می باشد، به عبارت دیگر اندیشیدن پرسش کردن و خود را موردِ سئوال قرار دادن است که به جز با “دراز نفسی فلیسوفانه” احیاناً از طریق دیگر میسر نمی شود، همین جایگاه متفاوت فلسفه از علم و معارف دیگر است که حتا در زمانه های قدیم در روم از آن به مثابۀ آلماماتیر، “غذای مادری”( شیر مادرِ ) فرهنگ یاد کرده اند.

 با وجود اینکه فکرت های قیاس ناپذیر فلسفی “مذاکراتِ صلح دایمی” کانتی در آن حوزه را همواره با چالش روبرو می کند، این نکته را نیز نمی توان انکار کرد که سنخیت های مشترکی میان گفتمان های هر دوران تمدنی تاریخی را می توان پیدا کرد، در واقع گفتمان های فلسفی هر دوران را می توان به مثابۀ کوکب های سپهر های فرهنگی تلقی کرد که علی الرغم ما به الامتیاز واجد مشترکات نسبی ای هستند و از فضای عام سیاره های تاریخی شان تأثیر پذیرفته اند، چنانچه ویژگی دوران باستان کانونی پنداری حقایق مثالی اسطوره گون، از دوران قرون وسطی طرد عقل و غلبۀ متافیزیک و از دوران جدید التفات بسوی ذهن شناسنده  و شوریدن علیه سنت های مطلق گرایانۀ تیپ دکارتی می باشد.

 به گونۀ مشخص در رابطه با  گادامر می توان گفت او هرمنوتیسنِ اعتدالی است، وی به همزبانی و همزمانی کردن متن و تأویل تحت عنوان آشتی افق ها التفات نشان داده و فهم را بامنش های تاریخی، زبانی و دیالکتیکی آن می شناسد، گادامر تاریخ، سنت و زبان را به عنوان پیش زمینه های  فهم تلقی می کند و زبان را خانۀ “وجود” می انگارد که انسان در آن پناه می گیرد و در همان خانه به تأویل معنا می پردازد.

 مسئلۀ تأویل با وجود اینکه به مثابۀ پیش نیازِ فهمیدن در دوران های پیشامدرن در کانونِ گفتگو های فلسفی قرار نداشته و فلسفۀ اسلامی غالباً به گونۀ تحت تأثیر فلسفه های ارسطویی واقع بوده است اما جریان های تأویل گرای عرفانی، خِرَد گرایی اعتزالی، باطنی گری، عقلگرایی شیعی و غیره وجود داشته اند که عبور از ظاهر به درون متن را  مجاز می شمردند و در قلمرو تأویل به فهمِ آن نزدیک می شدند، اما بحثِ گادامر تا حدودی در حوزۀ فرهنگی ما و بویژه در کشورِ ما جستار جدیدی هست که به گونه  های متنوع خود را نشان داده است.

 شایان یاد آوریست که نگاه به سوی گادامر با التفات بسوی هایدگر بی ربط نیست به همین جهت اندیشه های گادامر را می توان در اندیشه های دشوار هایدگر جستجو کرد و رگه های آنان را در حوزۀ فرهنگی خود مان نیز مورد مطالعه قرار داد.