معرفی کتاب
جستار هایی در بابِ زبان، گفتمان و پلورالیزم
جستار هایی در بابِ زبان، گفتمان و پلورالیزم مجموعۀ مقالات استاد سید حسین اشراق است. متن های گنجانیده شده در این مجلد با وجود اینکه به مناسبت های مختلف ارائه شده اند اما روح مشترک همة آنها را نواندیشی منتقدانه تشکیل می دهد،که از یکطرف تقریر های جدیدِ هماهنگ با نظریه های علوم انسانی را مطرح می کند و از جانب دیگر نگاهِ نقادانه به مسائل را واجد جایگاه می شمارد.
متن “مرزگذاری با کدام فلسفة زبانی؟” با وجود اینکه تحولات نگاه فلسفی در رابطه با زبان را به بحث می گیرد این نکته را برجسته می کند که پرداختن به مسئلة زبان در قالب های کلاسیک پوزیتویستی یا ذهنی گرایانه راهگشا نیست، می باید با توجه به دست آورد های جدید علوم انسانی به مسئله نگریست و سنجش های مارا در تناسب با آنها هماهنگ نمود.
پیام اساسی مقالة “مرز گذاری با کدام فلسفة زبانی؟” اینست که زبان با وجود صیرورت و سیالیت در افق تاریخی به گونة ابزارِ صِرف تفهیم و تفاهم پنداشته نشود بلکه افقی باشد برای زندگی کردن که با گسترة گستردة شاعرانگی و بلاغت پروری اش هم جهانگشا و نیز افشاگر سرایر هستی تلقی شود که در این صورت نه تنها نگاه سنتی “زبان به مثابة ابزار فهم” پس زده می شود که مرز گذاری، دست بازی و جابجایی واژه ها از یک حوزة رژیم زبانی به رژیم زبانی دیگر نیز در تقابل با سیر پویندگی و منطق بازی آنها قرار می گیرد.
مقالة ” زبان وسیلة فهم یا واسطة افشاپذیری هستی؟” از کاربرد شناسی زبان سخن به میان می آورد و بر بازی و قیاس ناپذیری رژیم های زبانی تأکید می کند، این مقاله به پندار های شالوده گرایانة پاسخ ارائه می کند که زبان را به گونة انتزاعی و بریده از افق معنایی در نظر می گیرند و به مثابة ابزار تلقی می کنند.
“زبان وسیلة فهم یا واسطة افشاپذیری هستی” بر این نکته تأکید می کند که پیوند های اجتماعی در بستر زبان صورت می گیرد و بیان های زندگی را علاوه بر اینکه شکل می دهد، رابطة وثیق هستی و فهم را نیز با خودش مسجل می کند.
این مقاله با وجود اینکه از یکطرف نفی ساختارگرایی مبتنی بر تعلیق اکید انطباق ذهن و معنا را جدی مطرح می کند، فرق گذاری ها و تقابل های سنت دوگانه انگار فلسفی که رابطة جدی با خواستِ قدرت دارند را زیر پرسش می برد و پندار های غیریت ساز و ثانویت پرداز را برنمی تابد.
نتیجه گیری مقالة ” زبان وسیلة فهم یا واسطة افشاپذیری هستی” این نکته را جدی می پندارد که به موقعیت بودن و جهان گشایی زبان صحه گذاشته شود و سلسله مراتبی و برتر نشینی مفاهیم که رابطة جدی با شالوده باوری و تمامیت خواهی دارد مورد پذیرش قرار نگیرد، در حقیقت این بحث جداکردن عنصر های سازندة زبان از متن، زمینه، ویژگی ها و اقتضاآت تاریخی، فرهنگی و زیبایی شناختی آن را غیر منطقی تلقی می کند و بر پویایی آن در تناسب بازی های مخصوص به خودش پافشاری می کند.
“دموکراسی قرائت یا روایت؟” به این مسئله می پردازد که این تجربه علی الرغم تبلیغات گسترده یکسره دارای منشأ غربی نیست، نشانه های آن در تمدن های شرقی نیز مشاهده شده است.
چیزی دیگری که در این بحث برجسته شده این است که دموکراسی روایت یگانه و جاودانه نمی باشد بلکه قرائتی است که متن های قیاس ناپذیر اجتماعی می باید با توجه به ویژگی های متنوع شان به گونة چند خطی در جهت تحقق آن بلوغ شان را به نمایش بگذارند.
در این مقاله بر ژرفش فرهنگ دموکراسی در جوامع تأکید شده است، ساز و کار های صوری دموکراسی دیگر برای تحقق راستین مشارکت اجتماعی و کارآمدی مدیریت سیاسی جوامع کافی نیست، کانونی پنداشتن فضای نقد در جوامع دموکراسی خواه نکتة اساسی است که بدان پرداخته شده است.
بحث تفکیک “حوزة عمومی” از “حوزة خصوصی” نیز در این مقاله از ویژگی های عمدة جوامع باز تلقی گردیده که علاوه بر توجیه قانونی دموکراسی بر توجیه اخلاقی آن نیز صحه می گذارد.
در این مقاله چالش منظومة پسا ملی در قالب جهانی شدن در برابر دموکراسی با وجود اینکه به عنوان یک واقعیت نگریسته شده به مثابة یک نگرانی جدی نیز تحلیل گردیده است.
در “دموکراسی قرائت یا روایت؟” مشکل اساسی تحقق دموکراسی اینست که این تجربه از بستر دولت-ملت برخاسته و با دولت های ملی معنا یافته اند اما امروزه که مرز های دوران دولت-ملت درنوردیده شده و دگردیسی های عمدة در حوزة واقعیت ها ونظریه های اجتماعی پدید آمده اند ایجاب می کند قرائت جدیدی نیز از دموکراسی صورت بپذیرد در غیر آن روایت های راست گرایانة لیبرالی به جز اینکه توجیه کنندة روند جهانی شدن در مسیر بازار لجام گسیختة آزاد باشد واجد هیچگونه بار فلسفی و اخلاقی نیست.
“پلورالیزم چگونه توجیه می شود؟” در رابطه با توجیه کثرت گرایی از دوران باستان تا اکنون می پردازد، در این جستار با وجود اینکه از مدد رسانی دست آورد های علوم طبیعی سخن به میان آمده است، به تحلیل آن در حوزة گفتمان های فلسفی و علوم اجتماعی نیز پرداخته شده است.
در این مقاله به نظریه های متنوع استناد می شود که توجیه کنندة پلورالیزم اند، چنانچه ” نظریة عدالت”راولز که بر انصاف و احترام به همه بدون در نظر داشت استعداد های طبیعی، امید ها، چشم اندازها، مهارت ها، قومیت، جنسیت و غیره را اساس کار قرار می دهد و بر در پرانتز گذاشتن تمامی تعلقات و پیشداوری ها، رعایت حقوق برابر همه که نفی کنندة تبعیض، تعصب و برتری طلبی است تأکید می کند.
در این مقاله نظریة “عدم قطعیت ترجمه” که بواسطة ویلارد ارمن کواین فیلسوف برجستة امریکایی مطرح شده است نیز در ر ابطه با توجیه پلورالیزم مورد استفاده قرار گرفته است، از نظر کواین همانگونه که ترجمه در بسیاری از عبارات و جملات قطعیت ندارد، هیچ امرِ مسلم و ناظر به واقع در بارة آنچه سخنگو بر زبان می آورد نیز قطعیت ندارد، بنا بر این هر معنا در زبان خاص ساخته می شود و بر گردان آن در پیکر زبانی دیگر معنایی دیگر را می رساند، با توجه به این استدلال به جهت اینکه نمی توانیم به دقت دریابیم که معنای یک متن یا سخن در زبانِ دیگر چیست و آنرا به نظریه ای که خود برقرار کرده ایم ارجاع می دهیم، در این صورت علاوه بر اینکه هیچ نظریه ای نمی تواند متعیّن باشد متکی بر تأویل و قیاس میان آنها ممکن نیست.
در بحثِ “پلورالیزم چگونه توجیه می شود؟” از مدد هرمنوتیک نیز سخن به میان آمده است و به منش های های سه گانة فهم ( تاریخی، زبانی و دیالکتیکی) پرداخته شده است، در این مقاله خوانندگان به “حقیقت تأویلی” که اشاره به فهم های متعدد از یک متن و امکان طرح قرائت های متنوع را بوجود می آورد توجه داده می شود و بر این نکته تأکید صورت می گیرد که “فهم”، محصولِ تعاملِ افق های متن و قرائت کننده است و این امر زمینه ساز می شود تا تأویل های گوناگون از متنِ واحد به وقوع می پیوندد و از طرح معنای یگانه و یکتای آن اجتناب صورت گیرد.
در این بحث طرح ” قیاس ناپذیری پارادایم ها” توماس کوهن در فلسفة علم نیز مورد توجه واقع شده است، این نظریه اشاره به این دارد که شبکه های مفاهیم را نمی توان با یکدیگر قیاس نمود، برگردان کرد و هم ارز دانست، به خاطر اینکه در یافتِ معنا علاوه براینکه در نتیجة یکسان حاصل نمی شود بلکه فراتر از روابط صِرف ریاضی نیز هست، با توجه به همین اصل بر تفاوتِ الفاظ در زبان های متفاوت و قیاس ناپذیری مفهومی و معناشناسانة آنها تأکید صورت می پذیرد.
در مقالة “پلورالیزم چگونه توجیه می شود؟” نظریة کثرت گرایی دینی جان هیک نیز به بحث گرفته می شود و از ترکیب دو مؤلفة ادراک:
الف: تأثیری که عالم خارج بر دستگاه ادراکی ما می گذارد.
ب: شکلی از فاهمة ما که به آن تأثیرِدریافت شده می دهد؛ سخن به میان آورده می شود.
در این مقاله با استفاده از آثار هیک که بحث “تجربة با وصف …” اش با اقتباس از تمثیلِ داستانِ فیل خداوندگار بلخ در مثنوی از برجستگی بیشتر برخوردار است، دارندگانِ قرائت ها و تفسیر های متنوع از حقیقت را به مدارا و احترامِ متقابل در مسیرِ عبور از “خود محوری” و پذیرش رنگین کمان فرهنگ ها توصیه می شود.
در “نظریة انتقادی و گفتمان فلسفی هابرماس” خود ویرانگری روشنگری که با طرح مباحث “ازخود بیگانگی”، “صنعت فرهنگ” و “انسان تک ساحتی” که توسط هورکهایمر، آدرنو و مارکوزه مورد تحلیل قرار گرفته است، غلبة “عقلانیت صوری” بر “عقلانیت ذاتی” نیز به مثابة ابزار سلطه و به بند کشیدن توانایی های مثبت انسان موجب نگرانی معرفی شده است. در این مقاله آراء برجسته ترین نمایندة نسل دوم مکتب فرانکفورت یورگن هابرماس که با طرح اندیشة “خِرَد ارتباطی” اش شهرت یافته، پرداخته شده است.
پروژة فکری هابرماس بر این نکته اتکاء دارد که جامعه صرفاً چون مناسبات تولیدی مد نظر قرار نگیرد بلکه به مثابة مفهوم امرِ اجتماعی در نظر گرفته شود که قبل از هر چیز بر بنای فعالیت ارتباطی ( مراوده و گفتگو) شکل می گیرد.
در این مقاله دیدگاه های هابر ماس بر خلاف بدبینی نسل اول مکتب فرانکفورت که مدرنیته را ” بیماری درمان ناپذیر” و “غیر قابل اصلاح” می دانند، مدرنیته را “طرح ناتمام” می انگارد و امیدوار ترمیم و بازسازی و نیز ظرفیت رهایی از بحران آن می باشد.
مقالة “نظریة انتقادی و گفتمان فلسفی هابرماس” با وجود تحلیل جنبه های متنوع اندیشه های هابرماس، از پایان دورة نسل دوم مکتب فرانکفورت و ظهور نسل جدید[نسل سوم] آن که بواسطة اکسل هونت هدایت می شود سخن به میان می آورد و به تحول از پارادایم ارتباطی به پارادایم مبارزه برای ” به رسمیت شناختن” در قالب تیوری “ارج شناسی” نیز اشاره می کند.
مقالة “پدیدار شناسی نظریة گفتمان” به آغاز بحث گفتمان بواسطة دسوسور می پردازد و دیدگاه ساختار گرایانة لویی اشتراوس و تأثیر آن بر مارکسیزم ساختاری مخصوصاً التوسر را مورد بررسی قرار می دهد.
در این مقاله جستار های پساساختارگرایانه و سه فرض فراتجدد: نقد فراروایت ها- نقد بنیاد گرایی- نقد جوهر گرایی، مورد تحلیل قرار گرفته اند، علاوه بر آنها از مفاهیم اساسی گفتمان (مفصل بندی، ضدیت و غیریت، هژمونی، امکانیت، قدرت، بی قراری و وجه اسطوره ای و استعاری) نیز به تفصیل سخن به میان آمده است.
در بحث “پدیدار شناسی نظریة گفتمان” نقد های اجتماعی-سیاسی و نقد های فلسفی مورد توجه قرار گرفته و در رابطه با آثار و دیدگاه های جدید در این رابطه سخن به میان آمده است که از یکطرف بر سامان یافتگی امکانات معنایی متن و زیبایی شناسی دریافت تأکید می کند و از جانب دیگر بر نفی پندار های مطلق گرایی و فاقد بُعد تاریخی جهت پاسخگویی به پیچیدگی تحولات فکری و اجتماعی پا می فشارد.
“جستاری در باب مشروعیت” پیرامون توجیه حق اِعمال قدرت برای تأمین حاکمیت تحلیل ارائه می نماید، در این بحث بر رابطة مشروعیت و کارآمدی تأکید گردیده و نیز از جنبه های فلسفی، حقوقی و جامعه شناسی سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است.
در این مقاله پارادایم های گوناگون مشروعیت مانند تغلب، سنت، فره و عقلانیت مورد بحث قرار گرفته و موارد تقویت مشروعیت پس از استقرار و حدوث بحران مشروعیت نیز تحلیل و تجزیه شده است.
“گادامر و پیامد های نظری آن در حوزة فرهنگی ما” سخنرانی پروفیسور سید حسین اشراق در کنفرانسی است که در زمستان 1387 در شهر کابل ارائه شده است.
در این گفتارگسست از مثالی گرایی بواسطة گوتلب فرگه که در اثر معروف اش ” مفهوم نگاری” برجسته شده است به عنوان نقطة عزیمت در نظر گرفته می شود و در رابطه با فلسفة تحلیلی، تیوری بازی زبانی ویتگنشتاین، پدیدار شناسی هایدگری و تأثیرگذاری آن بر آراء گادامر بحث صورت گرفته است.
در جستار” گادامر و پیامد های نظری آن در حوزة فرهنگی ما” به منابع الهام گادامر اشاره شده و نیز هرمنوتیک سنت و زبان او مورد تحلیل قرار گرفته است، علاوه بر آنها به نقد های وارده به نظریات ایشان پرداخته شده و از رویارویی های بحث بر انگیز گادامر با هابر ماس و ژاک به دریدا یادآوری گردیده است.
در این بحث از آشنایی دانشوران حوزة فارسی زبان و عربی زبان و همچنان اثر پذیری از آموزه های هرمنوتیکی گادامر سخن به میان آمده و دیدگاه های مجتهد شبستری متألة هرمنوتیک گرای ایرانی و نصر حامد ابوزید متکلم نواندیش مصری و دیگران مورد بررسی قرار گرفته و جنبه های متنوع آنها شرح شده اند.
در این گفتار با وجود اینکه بر جنبه های فلسفی هرمنوتیک در غرب نظر انداخته شده، آراء گادامر به گونة ویژه مورد بحث قرار گرفته و قرابت های آن با تأویل گرایی های اندیشمندان معاصر در جهان اسلام نشان داده شده است.
آخرین جستار در این مجلد ” قرارداد اجتماعی: واگذاری یا کارگزاری؟” است که از بحث “رضایت” در دوران باستان، قرون وسطی و عهد مدرن سخن به میان آمده و نظریه های واگذاری در آراء فلسفی توماس هابس را مورد بررسی قرار داده و پس از آن به تأملات جان لاک مبتنی بر “وضع طبیعی” شکل گیری “جامعة مدنی” و اصل “رضایت” و نفی خودکامگی که برایند آن کارگزاری و پاسخگویی فرمانروایی است پرداخته شده است.
مقالة” قرارداد اجتماعی: واگذاری یا کارگزاری؟” علاوه بر اینکه بر رابطة “رضایت” و “مشروعیت” تأکید می کند نقش مقوم اساسی آن “عدالت” را نیز بر جسته می شمارد و نظریة راولز که در واقع تفسیر جدیدی از قرارداد اجتماعی است را شرح و بسط می دهد.
در این مقاله نشان داده می شود که شکل گیری دولت های مدرن برخاسته از اراده و آراء توده ها علاوه بر اینکه پشتوانة “رضایت” ملی را باخود داشته باشند می باید از ویژگی های عدالت گستری و ارزش های اخلاقی مبتنی بر آن نیز برخوردار باشند در غیر آن حاکمیت شان نامشروع و استمرارشان نامطمئن خواهد بود، این مقاله با شعری از حافظ خاتمه می یابد که گفته است:
ساقی به جام عدل بده باده تاگدا غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
شناسنامۀ کتاب:
نام کتاب: جستار هایی در بابِ زبان، گفتمان و پلورالیزم
نام نویسنده: استاد سید حسین اشراق
سال انتشار: 1394
نام ناشر: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس
محل نشر: کابل، افغانستان