معرفی آثار

مجموعه مقالات سومین همایش گفت وگوی اندیشمندان ایران و افغانستان ( گفت وگو درباره توسعه)

 

 

  مجموعه مقالات سومین همایش گفت وگوی اندیشمندان ایران و افغانستان ( گفت وگو درباره توسعه)، به کوشش پژوهشکدۀ فرهنگ ‌پژوهی دانشگاه علامه طباطبائی، انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، دفتر همکاری‌ های علمی بین‌المللی دانشگاه علامه طباطبائی انسجام یافته و به زینت طبع آراسته شده است.

در این مجموعه هژده مقالۀ پژوهشی گِرد آمده و ابعاد گوناگون توسعۀ در افغانستان را مورد بررسی قرار داده اند. در این مجموعه جستار هایی مانندِ بنیان های فکری، چالش ها و چشم انداز های توسعه، کامیابی ها و ناکامی های توسعه، نقش نخبگان و طبقات در امر توسعه و رویکرد ها و الزامات منطقوی و بین المللی توسعه  مورد توجه نویسندگان قرار گرفته و تحلیل شده اند. مجموعۀ مقالاتِ سومین همایش گفت وگوی اندیشمندان ایران و افغانستان در بردارندۀ مقالات تأیید شده هیأت داوری سومین همایش گفت وگوی اندیشمندان ایران و افغانستان است که از منظر های فلسفی، علوم اجتماعی، دانش سیاسی و تحلیل های اقتصادی به امر توسعه پرداخته اند.

 

 

شناسنامۀ کتاب:

نام کتاب: مجموعه مقالات سومین همایش گفت‌وگوی اندیشمندان ایران و افغانستان: گفت ‌وگو درباره توسعه.

نویسندگان: جمعی از نویسندگان افغانستانی و ایرانی

به کوشش : فائز دین‌پرست، رز فضلی

ناشر: دانشگاه علامه طباطبایی

ویراستاران: نسرین سیدزاده، نازیلا فرمانی‌انوشه

زبان: فارسی

سال چاپ: 1399

                                 معرفی کتاب

 

آداب درست انديشي: راهنماي انديشيدن انتقادي

اثر پروفیسور دکتر سید حسن اخلاق

 

 

اثرِ علمی دکتر سید حسن اخلاق پژوهشگر افغانستانی و پروفیسور فلسفه و دین در دانشگاه ایالتی کاپین و کالج اجتماعی ویرجینیای شمالی امریکا با عنوان “آداب درست انديشي: راهنماي انديشيدنِ انتقادي” توسط انتشارات مقصودی با حمايت مالي انستيتيوت رؤيا براي عدالت جهاني در كابل به چاپ رسید.

نویسنده در این اثرِ علمی، شناختن، به کار بردن و تمرین فکرِ درست را در قالبِ یکصد و ده ادب، با دقت و روشنی و همچنان زبانِ شیوا و مستدل ارائه نموده است، به همین جهت گفته می شود این متن یکی از آثارِ ارزشمند در عرصۀ منطق و اندیشیدن انتقادی به شمار می رود، زیرا به تبیین یکی از مسایل مهم فکری یعنی درست انديشي با مبانی تفکرِ انتقادي پرداخته است. جستار مهمی که دستیابی به آگاهی قابل ‌اعتماد و درک ارتباط منطقی میان ایده ‌ها را در کانون توجه قرار داده و بر خِرَدورزی در امرِ تحلیل مقوله ها تأکید کرده است. نیاز مهمی که در مقدمۀ کتاب در موردِ آن اشاره شده است:

این کتاب، برای شناختن، به کار بردن و تمرین فکرِ درست و نظرِ موجه است، بدین منظور به گونۀ مستقیم از آداب اصلی سخن می گوید. سیستم تعلیمی ما در تولید آثاری که به روشنی و دقت، محصلان، روشنفکران، تحلیلگران و اصحاب رسانه را با هنر درست اندیشی آشنا سازد؛ نقص زیادی دارد، آنها نیاز به یک کتاب همراه و راهنما دارند که همیشه قوانین ِدرست اندیشی را برای شان یادآوری کند. به همین دلیل این کتاب، قوانین بنیادی و عمومیِ درست اندیشی را روشن و خلاصه بیان می کند. در زبان های غربی چنین کتاب هایی فراوان اند اما در زبان فارسی، کمبود احساس می شود. هدف در اختیار گذاشتن یک کتاب راهنماست، نه اینکه یک متن درسی برای رشتۀ خاص ارائه شده باشد.

“آدابِ درست انديشي: راهنماي انديشيدن انتقادي” در واقع جزو نخستين كتاب ها به زبان فارسي است كه پيرامون آموختن منطق مادي به صورت كاربردي نگاشته شده تا براي تقويتِ انسجام متودیک نظام فكري، قدرت استدلال، توان ارزيابي علمي معلومات، و قضاوت آكادميك به كار رود. بنابراین گفته می شود که هدفِ تفکر انتقادی، دستیابی به بهترین نتایج ممکن در هر موقعیتی است و برای دستیابی به این امر نیاز احساس می شود تا ابزار هایی برای پرورش توانمندی فکر کردن، تقویت مهارت های نرمِ شناختی و جستجوهای خلاقانه و روشمند در جهتِ فعال نگهداشتن چرخۀ آموزش و یادگیری متداوم، در نظر گرفته شوند، که یکی از مناسبترین آنها به کار گیری “اندیشیدنِ انتقادی” است.

 تجربۀ چند سال تدريس “انديشيدن انتقادي” در دانشگاه هاي آمريكا و آشنايي عميق با فرهنگ اسلامي و كشور افغانستان به نويسنده، فرصت بخشيده است كه موضوع مسلكي و امروزي را در صد و ده ادب، به زبان ساده و همراه با مثال هايي از زندگي روزمره در افغانستان، به نگارش درآورد.

 “آداب درست انديشي: راهنماي انديشيدن انتقادي” از دوازده بخش با عناوين زير تشكيل شده است: مقدمات درست انديشيدن، انديشيدن تعميمي، انديشيدن مقايسوي، استدلال بر اساس مراجع علمي، انديشيدن علمي، انديشيدن اخلاقي، انديشيدن قياسي، انكشاف انديشه، مقالات استدلالي، استدلال هاي تقريري و گفتاري، مناظرات عمومي و رسانه ها، و تكنيك هاي غيرعقلاني قناعت بخشي.

 اهمیتِ نیاز به کتاب یاد شده در این است که کمک می کند اندیشیدنِ انتقادی به مثابۀ زیربنای عقلانیت و مواجهۀ مستقل با رویداد ها، مفاهیم و مقوله ها در نظر گرفته شود و به صورت مطالعۀ فردي، مباحثۀ گروهي و نيز در صنوف درسي موردِ استفاده قرار گيرد. مطالعۀ این کتاب یاری می رساند که مهارتِ تفکرِ تأملی ما تقویت گردیده و در رابطه با مقوله هایی مانندِ مشاهده، تحلیل، تفسیر، تأمل، ارزیابی، استنتاج، توضیح، حل مسئله و تصمیم‌گیری، نگاه منسجمی به دست آوریم و به نتایج معقول‌تری دست پیدا کنیم. به همین جهت توصیه می شود این متن به عنوان متنِ آموزشي براي محصلان دانشگاه ها، به ویژه دانشجويان علوم بشري و نيز متعلمان مدارس ديني و فعالان مدني کارآمد است، تا افزون بر ارزيابي منطقي تفكرات خود، براي عقلاني ساختن فضاي گفتگو و سپهرِ عمومي نیز سهم بگيرند. آداب درست انديشي كوشيده است با مثال هاي ملموس، براي خواننده زمينۀ تمرين ذهني را فراهم سازد و قدرت استدلال و درک ارتباط میانِ ایده‌ ها برای وی را بالا ببرد.

 در مقدمۀ کتاب افزون بر اینکه از درست اندیشی به عنوان مهمترین فعالیتِ ذهنی و وجه ممیز آدمی با سایر موجودات سخن به میان آمده، بحثِ دانستنِ آدابِ آن را نیز برای رهایی از دام مغالطات واجدِ اهمیتِ اساسی معرفی نموده و به سه بخش مهم آن پرداخته است:

اندیشیدن ِمربوط به تفکر انتقادی شامل سه بخش است: مهارت های مربوط به فهم، مهارت های مربوط به درستی، و مهارت های مربوط به دلیل آوری. در بخش اول، سخن روی معلومات فراوانی است که روزانه ما با آنها بمبارد می شویم. اگر ما ندانیم چه طور از لوازم و پیامد های آنها در خود بهره بریم، این معلومات سودی برای ما ندارند. بسیاری از آنها بدون آنکه نشان دهند، ناقص و جانبدارانه اند؛ لذا اگر معیاری نداشته باشیم با آنها به اشتباه می افتیم. بخش دوم، با استدلال هایی سروکار دارد که روزانه می شنویم یا می خوانیم. اینها ساخته شده اند تا باورهایی را در ما ایجاد کنند که اگر ما به آنها گوش نمی دادیم به آن باورها، گرایش پیدا نمی کردیم. سیاستمداران، عالمان دینی، اصحاب رسانه، و گروه های علاقه مند و ذینفع در موضوعاتِ خاص، وقت و سرمایه و فکر زیادی را خرج می کنند تا قناعت ما را به دست آورند. اما لازم است که معیارهایی را بشناسیم تا دلیل آوریِ خطا از درست را تشخیص دهیم. این را احترام به خود و منافع ما هم ایجاب می کند. بخش سوم، مربوط به احترامِ فکری برای خود قائل شدن است. همۀ ما این ظرفیت را داریم که استدلال درست از نادرست را بشناسیم و بدانیم که به چه چیزی باور داشته باشیم و چه چیزی را باور نکنیم. لذا، اگر اجازه دهیم که دیگران به جای ما فکر کنند، شخصیت خود را پایمال کرده ایم. اگر ما خودِ مان را جدی نگرفته ایم و به خود آموزش نداده باشیم که فرق درست و نادرست اندیشی را بفهمیم همواره در این خطر هستیم که بردۀ فکر و ارزش های دیگران بگردیم.

 شایان یادآوری است که پروفیسور دکتر سید حسن اخلاق، از متخصصان ارشد و برجستۀ فلسفه و دین است که هم اکنون در دانشگاه ایالتی کاپین و کالج اجتماعی ویرجینیای شمالی امریکا در مقام پروفیسور و پژوهشگر مشغول تدریس و تحقیق می باشد.

نبراس افزون بر اینکه چاپ و نشر کتابِ “آداب درست اندیشیدن: راهنماي انديشيدن انتقادي” را برای نویسندۀ اندیشمندِ آن جناب پروفیسور دکتر سیدحسن اخلاق، انستيتيوت رؤيا براي عدالت جهاني و انتشارات مقصودی مبارک باد می گوید، بدین باور است که این اثرِ وزین در واقع هنرِ شفاف اندیشیدن و شیوۀ نقد و نحوۀ فرنودآوری را به گونۀ آموزش می ‌دهد که از یکسو مراحل کاوشگری و چارچوب های مفهومی ما در مسیرِ درست قرار می گیرد و از جانب دیگر درونمایه های تحلیل و تصمیم مان از عقلانیتِ سنجشگرانه برخوردار می شود. بنابراین به دانشجویان و پژوهشگران عرصه های دانش های منطق و فلسفه، علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سفارش می شود از مطالعۀ “آداب درست اندیشی: راهنماي انديشيدن انتقادي” بهره های فراوان ببرند و بر اطلاعات شان در زمینۀ اندیشۀ انتقادی به گونۀ بهینه بیفزایند. 

 

 

شناسنامۀ کتاب:

نام کتاب: آداب درست انديشي: راهنماي انديشيدن انتقادي

نویسنده : پروفیسور دکتر سید حسن اخلاق

ناشر : انتشارات مقصودی با حمايت مالي انستيتيوت رؤيا براي عدالت

سال انتشار: 1401

 محل نشر: کابلافغانستان    

نوبت چاپ: نخست

تعداد صفحات:  287

تیراژ: 1000           

قطع: رقعی                       

WhatsApp Image 2023-01-26 at 5.13.31 PM

                                                           معرفی کتاب

از سنت بلخ تا مدرنیت پاریس

 

کتابِ “از سنت بلخ تا مدرنیت پاریس” اثر پروفیسور سید حسن اخلاق است که وجوه اشتراک سنتِ خرد گرایی مکتب فلسفی بلخ و روشن اندیشی متبلور در مدرنیت پاریس را بررسی نموده است.

این کتاب شامل مجموعۀ از مطالعات در موردِ موضوعات بحث برانگیز مربوط به درک روشن اندیشی برخاسته از مکتب بلخ و تمدن غرب است. پژوهش نخست به تفاوت ها و همانندی های ادبیات، فلسفه و نقادی می پردازد؛ مقالۀ دوم، سه شخصیت مهم فکری تأثیرگذار در افغانستان یعنی ابوزید بلخی، ابوالقاسم بلخی و ابوالمنصور ماتریدی را در تطبیق با یکدیگر و از جهت مفیدیتِ شان برای امروزِ افغانستان به بحث می گیرد. دو مقالۀ اخیرِ آن به بررسی اندیشه های سید جمال الدین افعانی می پردازد و ضمن اشاره به نکات برجسته و درس آموز سید، به طور اساسی به نقد وی هم می پردازد. بقیۀ مقالات، به نگاه تطبیقی به اندیشه های فارابی، این سینا، ابن رشد، غزالی و مولانا با ماکیاولی، روشن اندیشان و ژان ژاک روسو می پردازد. در این کتاب ایده های جدیدی مانندِ نگاه زمینی به سیاست فارابی، یا تصورِ پیشرفت در فلسفۀ ابن رشد مطرح شده که خود بحثی را در میان دانشوران درافکنده است. مقالات فوق هر کدام به نوبۀ خود می کوشند تا بر اساس عقل متعارف، دیالوگ بین فرهنگ ها، عالم ماقبل مدرن و مدرن، اسلام و غرب را نهادینه سازند. در مقدمۀ کتاب آمده است:

 

سرزمینی که بلخ بدان متعلق است، افغانستان، روزگاری طولانی یکی از کانون های بزرگ فرهنگ بشری بود و جای جای آن، الهام بخش زندگی، هنر، شناخت، همزیستی و مفاهمه، بدانسان که آوازه عظمت هرات، غزنی و بلخ آن تا کنون دلنواز و شعف زاست… روزگارانی، بلخ در اضافه به بامیان و با “بامی” خوانده شدن، شناخته می شد. بامیان و کاپیسا روزگاری کهن و پیش از حمله و تخریب چنگیز، محل تلاقی دو فرهنگ بزرگ بودایی(شرق) و یونانی (غرب) بود. از یکسو “گنبد بزرگ”، هزاران راهب بودایی را در خویش جای می داد که خود تاثیر فراوان بر دیانت بودایی داشت، از دیگر سو چونان “سرزمین یونانیان”، این “ملکه کوه ها”، “اسکندریه”ای را در خویش جای داده بود که به ترویج فرهنگ هلنی و دانش یونانی می پرداخت و بدینگونه حتی این این کمتر مورد توجه قرار گرفته ترین منطقه افغانستان، بذر بزرگترین همت های امروزین جهان را در خویش می پرورانید، مفاهمه غرب و شرق، گفتگوی دین و دنیا و تعامل دانش  وتعامل دانش و ارزش ( اخلاق، 1390: 6 )

 

“از سنت بلخ تا مدرنیت پاریس” در ادامة سلوكِ نويسنده در طرحِ گفتگو ميان اسلام و غرب، يا مدرنيت غربي و سنتِ شرقي، به تأملاتي فلسفي پيرامون انديشه هايي در بلخ و پاريس، دست زده است. انديشه هايي كه در شكل گيري دو فرهنگِ گسترده و ژرف فوق، تأثيري ترديدناپذير نهاده اند. نخست آنكه اين انديشه ها به متفكراني تعلق دارند كه يا از بلخ اند يا از پاريس و يا پيرامون آن دو. به گونۀ مثال ابن سينا، ابوزيد و ابوالقاسم از بلخ اند و فارابي، ابوالمنصور ماتريدي، ابوحامد غزالي و سيد جمال الدين از بلخ تأثير پذيرفته يا بر آن تأثير نهاده اند. از آنسو سيدجمال مدتي را در پاريس به سر برده و شديداً متأثر از آن ست، روسو بدانجا تعلق دارد و مهمتر آنكه رويكرد روشن انديشانه، كه شهرتِ خويش را وامدارِ روشن انديشيِ قرن هيجدهم فرانسه است، در سراسر اثر موج مي زند. دوم آنكه اين انديشه ها بنياني و سرنوشت ساز اند. زيرا نه تنها نماية دو جهانِ گسترده اند كه زمينة گفتگو ميان آن دو را مي سازند و در واقع از فرو افتادن در توهمِ شكافِ تاريخي احتراز مي بخشند.

 “از سنت بلخ تا مدرنیت پاریس” در واقع كوششي است در راه “روشنايي يابي”. اين روشنايي يابي در پرتوِ كارها و تلاش هاي مفاخرِ فكري اين دنيا كه به سرزمينِ ما يا تعلق دارند يا نسبت خواهند داشت، صورت مي گيرد. مي توان به درستي و آساني پرسيد كه چرا بايد به آنان باز گرديم و در پرتوِ آنان راه بجویيم… نمي خواهيم از فارابي، ابن سينا، دكارت و روسو تقليد كنيم، تا برچسبِ “دنباله رويِ” گذشتگان دلسردمان سازد، بلكه مي خواهيم همراه آنان انديشيدن را تمرين كنيم و “روشِ” فلسفيدن را بياموزيم تا راه خود را بيابيم، راهي كه آنان عمدتاً نمي شناختند و لذا سخني پيرامون آن ندارند.

 شایان یادآوری است که از نویسنده این اثر گرانسنگ، کتاب های دیگر نیز در حوزه های معرفت، حکمت، فلسفه به نام های “از مولانا تا نیچه”، “گفتمان فلسفی اسلام و غرب” و “سنت روشن اندیشی در اسلام و غرب” به نشر رسیده  است.

 پروفیسور اخلاق هم اکنون مقیم امریکا است، ایشان افزون بر فعالیت های پژوهشی، به تدریس فلسفه، تفکر انتقادی، دین و اخلاق پزشکی در دانشگاه های نوتردام مریلند ایالت کاپن و کمیونتی کالج شمال ویرجینا مشغول می باشد.

 

 

 

شناسنامۀ کتاب:

نام کتاب: از سنت بلخ تا مدرنیت پاریس

نویسنده : پروفیسور سید حسن اخلاق

ناشر: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس و نشر سعید

محل نشر: کابل

سال نشر: 1390

 

 

 

 

از سنت بلخ

                                                      معرفی کتاب

برخورد درون تمدن ‌ها

  

کتابِ “برخوردِ درون تمدن‌ ها”، با عنوان فرعی “کنار آمدن با تضاد و کشمکش های فرهنگی”، نوشتة دیتر زنگهاس، محققِ آلمانی در زمینه های صلح، رفع منازعه و توسعه است.

ديتر زنگهاس برخي از مهم ترين مسائل جهانِ معاصر را كه امروزه با آن روبرو هستیم مورد بررسی قرار داده است: 

   چگونه جوامع، خود را با تكثرگرايي انطباق مي دهند؟
   آيا تساهل و  رواداری را مي توان يك راه حل موفقيت آميز دانست؟

    نقشِ فرهنگ در منازعات اخير كه فرهنگ محوريناميده شده اند، چيست؟

این کتاب در سه پاره، یازده فصل و جمعبندی، انسجام یافته است؛ “پاره‌ها” های کتاب یاد شده  بدین‌ترتیب صورت‌بندی شده ‌اند:

1. پارة نخست، “متکثر و سیاسی شدن ـ چالش و فرهنگ” نام دارد و شامل شش فصل است که زوایای مختلفِ امکانِ تعاملِ فرهنگی میانِ مللِ جهان را بررسی می‌کند و نظريه هاي مانندِ پايان تاريخ فوكويا و برخورد تمدن هاي هانتينگتون را به شيوة منتقدانة به چالش می کشد.

فصلِ نخست به توضیحِ رویکردِ مؤلف اختصاص دارد و در فصل های دوم تا پنجم امکانات و دشواری‌های ادیان مختلف در ارتباط فرهنگی تبیین شده است؛ فصل دوم، با عنوانِ “آیا نگاه به گذشته حاصلی دارد؟” ارتباطِ فلسفة چین باستان با چین مدرن را بررسی می کند؛ فصل سوم با عنوانِ ” تمنا برای نوآوری”، موضوعِ اسلام و چالش‌های پلورالیسم را تحلیل نموده و به نقدِ ارتباط اسلام با غرب پرداخته است؛ فصل چهارم بر “بی‌خانمانی درمقابلِ  نظم عمومی”  نظر انداخته و کنکاش‌هایی در بابِ آئین بودا را ارائه نموده، همچنان  با ذکر مقدماتی، از چگونگی واکنش آئین بودا در برابرِ مدرنیته  نیز  سخن به میان آورده است؛ در فصلِ پنجم که “از تکثر معنوی تا تکثر مدرن؟”  نام گرفته، دو راهِ سرنوشت‌سازِ آئین بودا را بررسی می کند؛ فصل ششم به گونة فشرده، نقشِ پُل را میان دو پارة نخست کتاب بر عهده دارد؛ این فصل به این پرسش پرداخته است که چگونه می‌توان منازعة فرهنگ‌ها و برخوردهای فرهنگی را در هرجا که احتمال وجود آن می‌رود یا واقعاً وجود دارد، فهمید.

2. پارة دومِ کتاب به مسئلة “برخورد تمدن‌ها” اختصاص دارد، این پاره که مشتمل بر چهار فصل است، موضوع رویارویی تمدن‌ها و منازعات فرهنگی را وجهة نظر خود قرار داده است، فصل هفتم به طور اختصاصی برخورد تمدن‌ها را مورد بررسی قرار می دهد و نهایتاً پیشنهادِ “همزیستی فرهنگی” را مطرح می کند، این فصل نظریة هانتینگتون را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد، و فرضیة “برخورد تمدن ها”ی  هانتینگتون را مورد انتقاد قرار می دهد؛ در فصلِ هشتم، واقعیت منازعاتِ میان فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است، زنگهاس تأکید می کند که :  نباید نتیجه‌گیری تاریخی از مدرنیسم از منظر مبارزات فرهنگی را به یک دورة تاریخی معین( ۱۹۸۹-۱۹۱۷ دورة انقلاب فرانسه) و منازعة جهانی میان لیبرالیسم و کمونیسم محدود ساخت، ایشان باور دارد که واقعیتِ مبارزة فرهنگی بسیار متنوع و چند وجهی است؛ در فصل نهم با عنوان “ارزش های آسیایی و سایر ارزش‌ها”  به تفاوت‌های فرهنگ آسیایی با فرهنگ غربی اشاره شده و نقاط مثبت و منفی آن مورد ارزیابی قرار گرفته است؛ فصل پایانی پارة دوم کتاب ( فصل دهم )، به مرور آنچه در دو پارة پیشین آمده بود، اختصاص دارد و به طور خلاصه به جمع‌بندی دیدگاه‌ها می‌پردازد؛ در واقع این بخش که بخشِ  پایانی اثر است، نتیجه‌گیری کل مباحث را نیز در بر می‌گیرد.

3. در پارة سومِ کتاب، بحثِ “ارتباط میان فرهنگ‌ها” مطرح شده است، و یازدهمین فصلِ کتاب، ضمنِ نقدِ شیوة کنونی برقراری ارتباط میان فرهنگ ها بویژه فرهنگِ غربی با جهانِ شرقی و بالاخص اسلام، با پیشنهاد جهت‌دهی مجدد به گفتگوی فرهنگی در همین راستا خواهانِ بازسازی واقع‌گرایانة ذهنیتِِ غربی ها از توسعة تاریخ غرب می‌شود؛ در این فصل به این نکتة اشاره می‌شود که: توسعة اروپا،  مدرنیسم یا  خودِ غرب، را باید در متن و زمینة  تاریخ واقعی مورد بررسی قرار داد؛ ایشان ایراد می گیرد که: گفتگوی فرهنگی امروز، توأم با “ذات‌باوری” است و چنین فرض می‌شود که غرب از خصوصیات متمایز ماهوی یا “ابدی” برخوردار می باشد، ایشان تأکید می کند که : کشفِ دوبارة تاریخ واقعی مدرنیسم در تصحیح و تعدیل تصور خود غربی‌ها از غرب می‌تواند یاری‌بخش باشد، این امر در عین حال می‌تواند به شرکت‌کنندگان غربی در گفتگو مدد برساند تا در مباحثِ فکری با سایر فرهنگ‌ها از افتادن در ورطة مشابه از مقولة ذات‌باوری، اجتناب ورزند.

پایان بخشِ فصل یازدهم، به مرورِ وضعیتِ شرق آسیا و به درس‌های مثبت و منفی که می‌توان از مدرنیسم گرفت اختصاص دارد،‌ در این بخش توصیه می شود تا نوسازی برای توسعه به گونة همه‌جانبه در نظر گرفته شود و واجد ویژگی های چند خطی باشد.
     جمعبندی پایانی کتاب با عنوان “معارضه یا لیبرالیسم: آیا جهان درگیر منازعات فرهنگی می‌شود؟” انتظام یافته است، زنگهاس ضمنِ توضیح روندِ نوسازی، این پرسش را مطرح می کندکه آیا با درس گرفتن از تاریخِ اروپا می‌توان از منازعاتِ فرهنگی ناشی از نوسازی حذر کرد یا منازعات منتج از فرایند نوسازی که ناگزیز در جامعه ‌های غربی در دهه‌ های پیش رو رخ خواهند داد، ضرورتی گریزناپذیر اند؟. از نظرِ زنگهاس: برای این‌گونه روندهای یادگیری جمعی، که مشخصة آن ها فراز و نشیب‌های فراوان است، هیچ‌گونه پایان‌بندی از پیش تعیین شدۀ وجود ندارد.

        

 

 

مشخصات:

نام کتاب:  برخورد درون تمدن‌ها: کنار آمدن با تضاد و کشمکش‌های فرهنگی

نویسنده : زنگهاس دیتر

مترجم: پرویز علوی

محل و مؤسسة نشر:  تهران- اختران

سال نشر: 1388

WhatsApp Image 2022-05-10 at 2.52.43 PM

 

معرفی کتاب

      جامعة شفاف

 

 

   “جامعه شفاف”  اثرِ تحلیلگرانة جیانی واتیمو فیلسوفِ نیچه گرای معاصر ایتالیایی است؛ کتاب با عناوینِ ذیل انسجام یافته است :

1. پست مدرن: جامعة شفاف؟

2.  علوم  انسانی و جامعة ارتباطی      

3. باز کشفِ اسطوره

4. هنر و شوک

5.  از یوتوپیا تا هتروتوپیا ( ناتخیلی )

6. یوتوپیا،  ضدِ یوتوپیا و طنز

7. افسون زدایی و زوال پذیری

8. اخلاق ارتباطی و اخلاق تأویلی

  كتاب با سخن در بارة پست مدرنیسم آغاز می شود، واتیمو با طرح این پرسش كه : آیا جامعة پست مدرن نسبت به گذشته شفاف تر گردیده و درك آن آسان تر است شده است یا خیر؟ به نقشِ تحول آفرینِ تكنولوژی پیشرفتة اطلاعاتی اشاره می کند و گذار از “ارادة معطوف به اراده” به سوی “ارادة معطوف به سیستم” را مورد بحث قرار می دهد؛ واتیمو اضافه می نماید که در جامعة ارادة معطوف به سیستم، علوم انسانی نیز از جایگاه تعیین كننده برخوردار می شود.

واتیمو جامعة لبریز از “تعابیر” و سرشار از معانی را با مقولة “ارتباط” پیوند می دهد و از تأثیراتِ گستردة “کنشِ  ارتباطی” به عنوانِ یك واقعیت تأثیر گذار سخن به میان می آورد؛ ایشان تأکید می کند که “ارتباط” به صورتِ سرنوشتِ حاكم بر سیستم، خود را نشان می دهد و كوچك ترین پدیده ها در درون آن جابجا می کند، همچنان  نشان می دهد كه نظام اجتماعی از  سیستم های متنوع دائماً در “گفتگو با یكدیگر تشکیل شده است؛ وضعیتی که قبل از هر چیز،  ظهور و گسترشِ یك دانش تأویلی را لازمی می گرداند، به جهت اینکه جامعة معاصر انبوهی از امواجِ “تأویلات”و “ارتباطات” را تجربه می کند.

     از نظر واتیمو تأویل نیز بدان معنی است كه از هر رخدادِ اجتماعی می توان خوانش های متعددی در دست داشت، به گمانِ ایشان جامعة معاصر دیگر “تك گویی” را بر نمی تابد، آموزه های های مرکز- بنیاد و کلان روایت را در برابر تردید قرار می  هد و “چندگانگی گفتمانی” را  به عنوان مهمترین خصیصة خودش  به نمایش گذاشته است.

واتیمو تأکید می کند که بنیانِ جامعة معاصر را “تأویلات” و “ارتباطات” تشكیل می دهند، و از همین چشم انداز همه چیز از هنر تا اطلاعات از پرویزنِ گفتگومندی فهم می گذرند؛ اخلاق ارتباطی نیز تحتِ تأثیر سپهر تأویلات واقع شده است، لذا “هرمنوتیك” سرنوشتِ جامعة معاصر را رقم می زند و اخلاقِ ارتباطی را نیز در محورِ  جاذبة خود قرار دا ده است.

به گمان واتیمو ما در زمانة زندگی می كنیم كه در آن یوتوپیا به ضدِ خودش مبدل گشته و خود را در دامنه های هنر و ادبیات به مشاهده می رسانند، در برابرِ یوتوپیانیسم بحثِ “طنز” نیز واجد جایگاه شده است، طنز از خصلتِ ضدیوتوپیایی برخوردار است و چهرة عبوسِ روایت های یکسان انگار را با ملایمتِ عدمِ تعینِ تله ماتیک تلطیف می کند .

  نویسندة “جامعة شفاف” وظیفة علوم انسانی را نیز با نگاه انتقادی مورد توجه قرار داده است، از نظر ایشان به طور سنتی علوم انسانی در راهِ كشفِ حقیقت و نقدِ سیستم گام برداشته اما به تدریج خود نیز جزوی از سیستم گردیده و حتی سازندة آن گشته اند؛ او توضیح می دهد که مجموعه های سیستمی كمترین مجالی برای تأویلات باقی نمی گذارند، اما آنچه امروزه جهانِ ما را پیچیده نموده، تأویلات است، تأویلاتی که کنشِ ارتباطی ما را ژرفا بخشیده و گسترش داده است، وضعیتی که یوتوپیانیسم را با چالش مواجه می کند و ساده گرایی اش را زیر پرسش می برد، پرسش هایی که بیشتر از هر دانشِ دیگر نقشِ هرمنوتیك” را بالا می برد، چون اصلِ پیچیدگی را بر می تابد و تنوع قرائت ها را ارج می گذارد، اما با وجود این همه تأویل گرایی و گفتگو مندی فهم و فرهنگ، دست یابی به ایده آل “جامعه شفاف” تحقق پذیر است یاخیر؟ واتیمو نتیجه می گیرد که فرضیة “جامعة شفاف” میراثِ پروژة روشنگری است و امکان دست یافتن به آن دشوار و دور از تصور به نظر می رسد.

   پروفیسور واتیمو آثار متنوعی مانندِ:

·       ماجرای تفاوت: فلسفة پس از نیچه و هایدگر

·         فراتر از تأویل: معنای هرمنوتیک در فلسفه

·       نیهیلیسم و رستگاری

·         بعد از مرگِ خدا

·        دیالوگ با نیچه

·        هنرِ معطوف به حقیقت

·        مسئولیتِ فیلسوف

 و غیره را در کارنامة علمی خود دارد؛  و کتاب های دیگرش مانندِ:   

·       پایان مدرنیته

·        تفکرِ سست

·        نیچه در قرن بیستم

·        هرمنوتیک مدرن: گزينة جستارها

·         فريدريش نيچه: درآمدي بر زندگي و تفكر

نیز به فارسی برگردان شده اند.

images

 

                                                            معرفی کتاب

عدالت: چه باید کرد؟

 

  کتابِ فلسفی “عدالت چه باید کرد؟”، از آثارِ مهم مایکل سندل، فیلسوفِ سیاسی معاصرِ امریکایی و استاد برجستة دانشگاه هاروارد به شمار می رود. او به خاطرِ درسگفتار های “عدالت” در دانشگاه هاروارد شهرتِ بسزایی حاصل کرده است.  

سندل، از مهمترین اندیشمندان اجتماع گرای معاصر به شمار می رود که به دلیل انتقاداتِ بنیادین بر لیبرالیزم بویژه ایراد های جدی بر نظریة عدالت راولز، از جایگاه ویژة برخوردار می باشد. نقد های سندل بر راولز در غفلتِ او به نقش جامعه بر فرد استوار اند. ایشان تأکید می کند که تصورِ راولز از فرد که آن را به لحاظِ هویت، مستقل و جدا از غایات در نظر می‌گیرد، موجب می‌شود او عنصرِ غایات اجتماعی را نیز سهیم در فرایندِ تکوینِ هویتِ جامعه مطلوب نداند، زیرا در نظریة “عدالت به‌مثابة انصاف” راولز می‌کوشد اصول عدالت را مستقل از هر تصوری از خیر، چه خیرِ فردی و چه خیرِ اجتماعی، تعریف کند. بنابراین همچنان که هیچ غایت و خیرِ فردی افراد نباید وضع اصیل را تحتِ تأثیر قرار دهد، هیچ تصورِ خاصی از خیر و غایتِ اجتماعی نیز نباید در فرایندِ ترسیم و انتخاب اصول عدالت، دخالت داشته باشد.

دستورالعمل‌های سندل برای دوباره اخلاقی سازی زبانِ سیاست در میانِ اندیشمندان طرفدارانِ زیادی پیدا کرده است. او با در نظر گرفتن شرایطِ موجود و نقاطِ ضعفِ زندگی عمومی جوامع لیبرال اعلام می‌دارد که فقط بازگشت به اخلاقیات می‌تواند خلاء سیاستِ مدرن را پر نماید.

سندل در “عدالت: چه باید کرد؟”،  به پرسش های مهمی همچون:‌ عدالت چیست؟، چگونه می‌توان عدالت را تعریف کرد؟، برای رسیدن به عدالت چه باید کرد؟، آیا عدالت به طور کلی وجود دارد؟، پاسخ می گوید.

   او در این کتاب، عدالت را از منظر های مختلف بررسی نموده، اما جدی تر از همه به سه رویکردِ مهم پرداخته و جنبه های قوت و ضعفِ آنها را آشکار کرده است. سه رویکرد عبارت اند از:

بیشینه ‌سازی رفاه ( گفتمان فایده‌گرای ناشی از آراء استوارت میل)

محترم شمردن آزادی ( گفتمان وظیفه گرای تأثیر پذیرفته از دیدمان های کانت)

اجتماع محوری اخلاق مدار ( گفتمان فضیلت گرای الهام گرفته از آموزه های ارسطو).  

  سندل در برابرِ آموزه های لیبرالیستی، رویکردِ اجتماع‌ محور را ارائه می‌دهد، رویارویی که لیبرالیزم را به بادِ انتقاد می گیرد و بازارِ آزاد در دورانِ کنونی را مشکل دار معرفی می کند، ایشان مُصِر است که تحقق عدالت در چارچوبِ بازارِ آزاد و فردگرایی لیبرالیستی غیرِ ممکن می باشد، به همین جهت از کاستی های فراوانِ اخلاقی، سیاسی و رفاهی رنج می برد.  

   در بررسی این سه رویکرد، مایکل سندل اطلاعاتِ خواننده در بارة بزرگ‌ترین نوشته ‌های فلسفی در بارة عدالت را غنا می بخشد و به بحثِ متقابل با فیلسوفان می ‌پردازد. او همچنین با ارائة مثال‌هایی از زندگی واقعی، جستار ‌های حقوقی و سیاسی معاصری را مطرح می‌کند که به پرسش‌هایی فلسفی می‌انجامد. پرسش‌هایی مانندِ: آیا مالیات گرفتن عادلانه است؟، خدمتِ سربازی باید اجباری باشد یا داوطلبانه و آیا خریدن آن عادلانه است؟، اجاره کردن رحم یا فروش کلیه کار درستی است؟، سقط جنین اخلاقی است یا خیر؟، پذیرش در دانشگاه باید بر اساس شایستگی‌های افراد باشد یا بر اساس توانایی مالی‌شان؟، آیا ملت‌ها باید برای کارهای اشتباهِ گذشتگان ‌شان عذرخواهی کنند؟، آیا درست است باورهای اخلاقی و دینی خود را در گفتمان عمومی در بارة عدالت دخالت دهیم؟.

برای پاسخ دادن به این پرسش‌ها، سندل آراء و نظریاتِ فیلسوفانِ مختلف، از ارسطو تا کانت و راولز را مورد بررسی قرار می ‌دهد و با نشان دادنِ نقاطِ قوت و ضعفِ آن ‌ها به پاسخگویی می ‌پردازد.

    سندل در “عدالت: چه باید کرد؟” نتیجه را اینگونه اعلام می کند: در نقشی که باید بازار در زندگی ما ایفا کند تجدیدِ نظر کنیم و به مرزهای اخلاقی بازار بیندیشیم، باید مواظب باشیم که با قیمت‌گذاری روی همه چیز چه بلایی بر سرِ خانواده، روابطِ اجتماعی، جماعت‌ ها و مردم جهان می‌آید.

 

مشخصات کتاب:

نام کتاب: عدالت: چه باید کرد؟

نویسنده: مایکل سندل

مترجم: افشین خاکباز

تعداد صفحات: ۳۸۴

سال نشر: 1397

ناشر: نشر نو

WhatsApp Image 2022-05-10 at 3.16.58 PM

                                                       

معرفی کتاب

هویت و خشونت

 

آمارتیا سن برندة جایزة جهانی نوبل اقتصاد در سال 1998 است، او اخلاق و انسانیت را از اقتصاد جدا نمی داند و معتقد است که مبارزة جهانی برای فقرزدایی، عامل مؤثر برای توسعه و برقراری صلح و آرامش در جهان معاصر است.

سن در کتابِ “هویت و خشونت” اش شیوه هایی را که هویت های معطوف به حذف را ترویج می کنند و برای هویت های دیگر فرصت ظهور شکوفایی قائل نیستند مورد انتقاد قرار می دهد و خشونت آفرین تحلیل می کند؛‌ ایشان رویة یاد شده را همسنخ نظریة برخورد تمدن های ساموئیل هانتینگتون تبعیض آمیز، یکسویه و همراه با پیشداوری خودخواهانه تلقی می کند.

آمارتیا سن در هویت و خشونت، احساس هویت را در قدرت و حرارت بخشیدن به روابط ما با دیگران با اهمیت تلقی می کند؛‌ به گمان او تمرکز ما بر هویت های ویژه، می تواند پیوندهای ما را تقویت کند اما امکان این را نیز فراهم می نماید که ما را به فراسوی زندگی خودمحور نیز سوق دهد، به زعم ایشان، هویت مانندِ سکه ای دو رویه است، یک طرفِ آن حاکی از غرور و اعتماد و جاتبِ دیگرش بیانگرِ مرزبندی و دشمن تراشی است.

به نظر سن، ویژگی حذف در محورِ هویت، درمانِ درد ناهنجاری نیست بلکه شناسایی و پذیرش تفاوت هویت های ما و معانی متعدد آن است که نیاز بسیار به آگاهی از نقش گزینش در تشخیص ضرورت و مناسبت هویت های خاص را به همراه دارد.

ما در روندِ زندگی متعارف مان، خود را به مثابة عضوگروه های متنوع می شناسیم که به همه آنها تعلق داریم، شهروندی، اقامت، ریشة جغرافیایی، وابستگی قومی، جنسیت، تمایلاتِ سیاسی، حرفه، اشتغال، عادات غذایی، علایق ورزشی، زیبایی شناختی و سلیقة هنری، تعهدات اجتماعی و نظایر آنها، ما را در شمار گروه های گوناگون قرار می دهد و در عین حال هویت ویژه یی می بخشد، بنابراین هیچ یک از این هویت ها را نمی توان به عنوانِ تنها هویت تک بعدی ما در رده و قشری خاص انگاشت.

     آزادی تصمیم گیری دربارة وفاداری ها و اولویت هایمان در میان گروه های متفاوتی که ممکن است به همه آنها تعلق داشته باشیم، آزادی ویژه مهمی است که حق داریم آن را شناسایی کنیم، برایش ارزش قائل باشیم و از آن دفاع نماییم، بنابراین امید اصلی سازگاری در جهانِ آشفتة ما، در تکثر هویت هایمان نهفته است و نه در یکی بودن و یکسان بودنِ همة ما“.

امید سازگاری در جهان معاصر تا حد زیادی در درک روشن تر از چندگانگی ها با تکثر هویت بشر نهفته است، غافل ماندن از وابستگی های متکثر و از نیاز به گزینش و استدلال، جهانی را که در آن زندگی می کنیم تیره و توهم زده می کند، این مسئله را جدی بگیریم که تعامل و عقلانیت امری دوجانبه است، می باید به کرانمندی افق اندیشۀ آدمی، محدودیت تجاربِ هر شخص و هر فرهنگ باور داشت و از داعیة کلیت فاصله گرفت.

التفات باید داشت که پرداختن به تعارضات و تضادهای درون تمدنی نسبت به پرداختن به مسئلة برخورد تمدن ها مهم تر است، مرجح است که گفتگو در درون تمدن ها بر پایة هویتِ متکثر  شکل بگیرد، راه حل های آرمانگرایانة مبتنی بر “ذات باوری”، تک بعدی است و راه به جایی نمی برد، باید جهانی اندیشید و محلی عمل کرد،  تجربة حوزة جنوب شرق آسیا در این مورد بسیار آموزنده است.

توسعة همه جانبة اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به صورت پایدار و درون زا، می تواند به فقرزدایی کمک کند و عاملِ مؤثر در برقراری صلح و آرامش در جهان ثابت شود.

“هویت و خشونت” در نه فصل با عناوینی چون “خشونتِ توهم”؛ “معنی بخشیدن به هویت”؛ “محدودیتِ تمدنی”؛ “وابستگی‌‌‌‌‌‌‌‌های مذهبی و تاریخ اسلام”؛ “غرب و ضد غرب”؛ “فرهنگ و اسارت”؛ “جهانی‌شدن و عقیده”؛ “چندفرهنگ‌گرایی و آزادی”؛ “آزادی اندیشه” انسجام یافته است.

 

 

مشخصات کتاب:

نام کتاب: هویت و خشونت

نویسنده : آمارتیا  سن

مترجم:  فریدون مجلسی

تعداد صفحات : 276

ناشر: انتشارات اشیان- تهران

 سال نشر:  ۱۳۸۸

WhatsApp Image 2022-05-10 at 3.15.25 PM

                                                                             معرفی کتاب

خسوف خِرَد

 

خسوف خِرَد” نوشتة ماکس هورکهایمر و ترجمه محمود اکسیری‏فرد، در سال 1389هـ. ش در 208 صفحه در ابعاد رقعی از سوی انتشارات گام نو منتشر شده است، این کتاب به نحو شیوا، به معرفی نظریة انتقادی می پردازد و مواضِع مکتبِ فرانکفورت را با لحنِ صریح بیان می ‏کند.

خسوف خِرَد” از مهمترین آثار ماکس هورکهایمر یکی از پیش کسوتان دبستان انتقادی فرانکفورت است که بر اساس سخنرانی های وی در سال 1944م در دانشگاه کلمبیا تهیه شده است، ایشان پس از ایراد سخنرانی هایش در دانشگاه کلمبیا بعد از دو سال بازنگری، تدوین منسجم، بسط مباحث و ویرایش، در نهایت “خسوف خِرَد” را منتشر کرد.

ماکس هورکهایمر ( 1895 1973 م) یکی از فیلسوفانی به شمار می رود که  در مشارکت با اندیشمندانی چون آدورنو و مارکوزه کوشید فلسفه و علوم اجتماعی را با یکدیگر تلفیق نماید، او همواره به آن گونه از علوم اجتماعی می ‏اندیشید که نورِ فلسفه بر آن تابیده باشد؛ به باور وی هر گاه علوم اجتماعی از بینش فلسفی عاری شود، توانِ انتقادی اش را از دست می‏دهد و اسیرِ شرایط حاکم می‏شود ؛ از سوی دیگر، فلسفه بدون علوم اجتماعی نمی‏تواند با واقعیت ارتباط داشته باشد و در نهایت به ابزارِ فریبنده و توجیه‏آمیز در دست قدرت های حاکم بدل می‏شود و نخواهد توانست امیدی برای فرارفتن از وضعیتِ موجود در خود داشته باشد.

 آنچه هورکهایمر در این کتاب ارائه کرده به نوعی تأمل در سرشت و سرنوشت روشنگری و مدرنیته است، تأملاتی که می‏خواهند نشان دهند چگونه به خاک نشستنِ اندیشة فلسفی در جهانِ معاصر مسیر انضمامی دو سویه‏ای در افق آیندة انسان گشوده است، هورکهایمر در این کتاب می‏کوشد به نقد و واکاوی مفهومِ “عقلانیت” که شالودة فرهنگ مدرنِ معاصر است بپردازد تا پی ببرد چگونه این مفهوم حاملِ نارسایی هایی است که یکسره آن را به محاق نیستی فرو می‏کشند، وی در این کتاب به دگرگونی های ژرفی توجه دارد که ذهن عامة مردم و طبیعت انسان را تحت تأثیر قرار داده است تا شاید بدین گونه از دلالت های فلسفی این دگرگونی پرده بردارد.

كتاب “خسوف خِرَد” كه از آن با عنوان های “كسوف عقل” يا “زوال خِرَد” نيز ياد كرده‌اند، در واقع مانيفستي براي ورود به دنياي فرانكفورتي ‌ها به شمار می رود .

 هوركهايمر در “خسوف خِرَد”، به معناي كلمات و مفاهيم در طول تاريخ و نقش اساسي زبان در فلسفه اشاره مي‌كند و معتقد است: هستي كانون اساسي فلسفه و نگرشِ سنتي است و تلاش دارد با بهره‌گيري از مفاهيمي كلي، مثل ذرات و ماهيت، به جوهرِ اشياء دست يابد، در حاليكه فلسفه بايد نشان دهد در مفاهيمِ كلي مانند “عدالت”، “برابري” و “آزادي” هيچ چيزِ مطلق و ابدي وجود ندارد و آنها را بايد در بافتِ اجتماعي خاص آنها سنجيد.

 هوركهايمر ميان دو نوع عقل، تمايز قائل است:

1. “عقل ذهني‌”: كه فقط به وسايلِ نيل به اهداف مي‌انديشد نه به خودِ اهداف.

2. ” عقل عيني”: كه با وجودِ توجه به وسايل، بيشتر به خودِ اهداف مي‌انديشد.

 عقل ذهني به معقول بودن اهداف نمي‌انديشد؛ فقط به فوايد هر چيزي براي نيل به اهداف مي‌انديشد، در حاليكه در عقل عيني، بيشتر از وسايل به اهداف تكيه مي‌شود، وي اشاره مي‌كند كه اين دو عقل با يكديگر منافاتي ندارند؛

 عقل عيني به وسايل تحقق عيني اهداف نيز توجه دارد، ولي “عقل ذهني” تنها جزئي از “عقل عيني” تلقي مي‌شود، عقل ذهني به هر چيزي به‌عنوان ابزار و وسيله مي‌نگرد و براي آن هيچ هدفِ ذاتاً معقولي وجود ندارد، از نظر تاريخي نيز اين دو عقل در كنار يكديگر بوده اند، فقط در عصر روشنگري مشاهده می شود كه “عقل ذهني” بر “عقل عيني” غلبه يافته است .

 هورکهایمر تأکید می کند که، هدفِ اساسي روشنگري، اسطوره‌زدايي از جهان و رهايي انسان از بيم  و هراس و تحقق حاكميت انسان از طريقِ علم بوده است، در حاليكه روشنگري كه پروژة خود را اسطوره‌زدايي تعريف نموده، خود اسطوره‌زا و اسطوره‌پرداز شده است، روشنگري كه اصلِ اساسي آن “عقل ابزاري” و “علم اثباتي” می باشد با نگرشِ ابزاري و فناورانه تلاش نموده بر طبيعت غلبه يابد، بر همین مبنا، طبيعت به “ابژه” و موضوع ‌شناسايي تبديل شده است.  هورکهایمر با انتقاد از وضعيتِ جامعة سرمايه داري متأخر با مفاهيمي چون “ديالکتيک روشنگري”، “صنعت فرهنگ”، “سلطة عقلانيت ابزاري” و  “شيئ شدگي” که شکل دهندة بخشِ عظيمي از تحلیل های دبستان فرانکفورت به شمار می روند، سهمي سازنده و اساسي در روند گسترش نظریة انتقادی  بازی کرده است .

 هورکهایمر آثاری زیادی از خود به یادگار گذاشته، مهمترین شان عبارت اند از : نظرية انتقادي ( 1937 )، مقالة دولت اقتدارطلب (1972)، سپيده دمان فلسفة تاريخ بورژوايي [ ترجمه شده به فارسی ] ( 1947 )، ديالکتيک روشنگري [ کار مشترک با آدورنو ] ( 1972 )، آخرین حمله به متافيزيک (1937)، که در همة آنها به شرح و بیانِ نظریة انتقادی پرداخته است

 

 

مشخصات کتاب:

نام اثر: خسوف خِرَد

نام نویسنده: ماکس هورکهایمر

برگردان: محمود اکسیری فرد

تعداد صفحات:  208

سال نشر: 1389

انتشارات: گام نو

WhatsApp Image 2022-05-10 at 3.13.38 PM

 

                                              معرفی کتاب

 

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

The Angels Knocking on the Tavern Door

 

 

 

کتابِ “دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند” مجموعۀ از غزلیاتِ حافظ است که بواسطۀ رابرت بلای با همراهی لئونارد لویسون به انگلیسی برگردان شده است. واقعیت این است که در سال ۲۰۰۸ ترجمۀ سی غزل حافظ در کتابی به نام “ملائک در میخانه زدند” منتشر گردید. این اثر چهار سال بعد در یک نسخۀ دو زبانه با عنوان “دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند” در تهران منتشر  گردید.  

رابرت بلای (  ۱۹۵۷- 2021 ) نویسنده و شاعر نروژی الاصل امریکایی است. بلای همان شخصیتِ برجستۀ فرهنگی است که خداوند گار بلخ مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی وی و ترجمۀ انگلیسی رینولد نیکلسون از مثنوی معنوی را به کلمن بارکس معرفی کرد. بارکس به برگردان دوبارۀ مثنوی به انگلیسی پرداخت و موفق گردید از این راه شهرتِ تحسین برانگیزی به دست آورد. شایان یادآوریست که برگردان مثنوی به وسیلۀ بارکس از پرفروش‌ترین کتاب‌ های ده سال اخیر در امریکا به شمار آمده است.

 

شناسنامۀ کتاب:

نام کتاب: دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند

برگردان به انگلیسی: رابرت بلای و لئونارد لویسون

 برگردان به فارسی : کاظم فیروزمند

تعداد صفحه : 112

انتشارات: مرکز

سال انتشار: 1392هـ.ش

زبان کتاب : فارسی و انگلیسی

WhatsApp Image 2022-05-12 at 5.58.36 PM (1)

 

                                                    معرفی کتاب

 

The Essential Rumi

 

 

این اثر مجموعۀ از اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی است که با ترجمۀ کولمن بارکس به زبان انگلیسی برگردان شده است. بارکس شاعر و مترجم امریکایی است که او را به ویژه در حوزه های زبان انگلیسی و فارسی، به لحاظِ ترجمۀ اشعار مولانا می شناسند، کتاب حاضر دربردارندۀ اشعار و اندیشه های ژرف مولانا به زبان انگلیسی است.

کلمن برایان بارکس ( ۱۹۳۷ ) شاعر و مترجم امریکایی و استاد بازنشستۀ زبان انگلیسی دانشگاه جورجیا است. او اگر چه زبان فارسی نمی داند ولی به جهتِ بازنویسی اشعارِ مولانا از شهرت بسزایی برخوردار شده است.

 شایان یادآوریست که در سال ۱۹۷۶ رابرت بلای اشعاری از مولانا را به بارکس نشان می ‌دهد و می‌گوید “این کلمات باید از قفس خود رها شوند.  بارکس که زبان فارسی نمی‌ دانست پس از ملاقات با رابرت بلای با استفاده از ترجمه‌ های رینولد آلین نیکلسون و پروفیسور آرتورآربری به کمک جواد معین شروع به ترجمۀ اشعار عرفانی مولانا نموده‌ است.

نشریه امریکایی بوک لیست در معرفی بازنویسی بارکس  نوشته است:ما بی هیچ تردیدی امتیازی ویژۀ به کلمن بارکس می‌دهیم چرا که کاری کرده تا برگردانِ مدرن، زنده و دریافتنی از آثار شعری رومی بهترین و شناخته شده‌ترین شاعر عرفانی جهان، را در دسترس خوانندگان امریکایی قرار دهد.

 

 

شناسنامۀ کتاب:

نام کتاب: The Essential Rumi

نویسنده: جلال الدین محمد بلخی( مولانا )

برگردان : کلمن بارکس

تعداد صفحه :  302

انتشارات: بهجت

سال انتشار : 1396هـ.ش

زبان کتاب : انگلیسی

a09fa47ef6fe438cb5391fa356ce35bd

                         معرفی کتاب

تحلیل گفتمان انتقادی تصویر زن در ادبیات داستانی افغانستان

 

 اثر تحقیقی دکتور سرو رسا رفیع زاده پژوهشگر افغانستانی مقیم امریکا با عنوان “تحلیل گفتمان انتقادی تصویر زن در ادبیات داستانی افغانستان” توسط انتشارات مقصودی به چاپ رسید. این کتاب یکی از پژوهشهای عمیق و ارزشمند در عرصۀ ادبیات داستانی افغانستان است که با واکاوی متون داستانی به تبیین یکی از مسایل پیچیدۀ جامعۀ افغانستان (زنان) پرداخته است. مسئلۀ زن از دیرباز تا کنون یکی از مسائل مورد توجه متفکران، نویسندگان و فیلسوفان جهان بوده و در این رابطه آراء و نظریه های گوناگونی از جانب آنان ارائه شده است.

 واضح است که برای تبیین مقام و جایگاه زنان در طول تاریخ، باید متون و نصوص برجا مانده از دوره‏‌ های مختلف را بررسی کرد. در افغانستان به دنبال تحولاتی که از نیمۀ دوم قرن بیستم به بعد اتفاق افتاد، مسئلۀ زنان همواره عرصۀ جدال ایدیولوژیک میان گروه‏ های مختلف بوده است. به خصوص پس از کودتای 1979 که گروه ‏های رقیب بر سرِ تعریف و بازتعریف هویت زن به جدال پرداختند و از آن برای مقاصد سیاسی و اهداف سلطهجویانه سود بردند. این وضعیت بر ادبیات معاصر افغانستان تأثیر گذاشت و نویسندگان زیادی موضوع زن را بنمایۀ آفرینشهای ادبی شان قرار دادند. توجه نگارنده به این موضوع و بازتاب مسائل زنان در ادبیات معاصر به پژوهش حاضر دامن زده و سه دهه ادبیات داستانی افغانستان را با دیدگاهی انتقادی بررسی کرده و در دسترس خوانندگان قرار داده است.

 در این پژوهش داستانهای فارسی افغانستان با موضوع زن، از دهه های۶۰، ۷۰ و ۸۰ خورشیدی انتخاب شده و به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تحلیل گفتمان، بر اساس مدل سه بعدی فرکلاف در سه سطح بررسی گردیده است. ابتدا موقعیت متن بررسی شده و به معرفی نویسنده و جایگاه اجتماعی او، مخاطبان او، كاركرد متن، بافت اجتماعی و موقعیت تاریخی آن پرداخته شده است. سپس در درون این بافت موقعیتی، در سطح توصیف، ویژگی های صوری متن بررسی شده و در سطح تفسیر، بافت بینامتنی و بیناگفتمانی متون بررسی گردیده است. در سطح تبیین به ارتباط مناسبات قدرت و ایدئولوژی های نهفته در متن با کنش گفتمانی آن، و تأثیر گفتمان بر ساختارها و تحولات اجتماعی پرداخته شده است. نورمن فركلاف بین اهداف انتقادی و اهداف توصیفی گفتمان تمایز قایل شده ‌است. وی با استفاده از مفاهیم گفتمان، ایدئولوژی و قدرت به بازنمایی سلطه و نابرابری‌ در اجتماع پرداخته و بر نابرابری‌ های پنهانی که از طریق زبان بازتولید می‌شود، انگشت می‌گذارد. وی هدفش را از مطالعۀ انتقادی زبان کاهش نابرابری های اجتماعی و نشان دادن نقش زبان در سلطۀ انسانها بر یکدیگر می‌داند و در تحلیلهای خود سراغ متنهایی میرود که خود آن را مواجهۀ نابرابر قدرت میخواند.

 آنچه را به‌عنوان پاسخ سئوال مقدر برای تبیین روش پژوهش در این کتاب در نظر گرفته شده، این است که چرا این رویکرد هم به جنبه‌های صوری متن میپردازد و هم به سطوح بالاتر از توصیف و مشخصات صوری توجه نشان میدهد؟ این شیوۀ تحلیل به دلیل پیچیدگی نظام زبان و ماهیت چند لایۀ آن است؛ زیرا زبان به‌ عنوان یک نظام نشانه‌ای که اجزای درونی آن در یک ارتباط ساختاری باهم در تعاملاند، از لایه‌ ها و سطوح متعددی برخوردار است. رویکردی که ‌می‌تواند به این شیوۀ تحلیل نظم و سامان بخشد، تحلیل گفتمان انتقادی است. در این رویکرد، زبان و گفتمان دارای سطوح و لایه‌هایی است که در سطوح زبرین ساختارهای گفتمان‌مدار وجود دارد و در سطوح زیرین ایدئولوژی، روابط قدرت و سلطه جای دارد. ساختارهای گفتمان‌مدار رابطه‌ای مستقیم و دیالکتیک با ایدئولوژی نهفته در سطوح زیرین متن دارد. آنچه در این جستار به ‌عنوان داده‌ های تحلیل مدنظر است، آثاری از ادبیات داستانی افغانستان با موضوع زنان را در بر میگیرد.

 چاپ “تحلیل گفتمان انتقادی تصویر زن در ادبیات داستانی افغانستان” بی گمان در عرصۀ ادبیات داستانی افغانستان ارزشمند و مهم شمرده می شود، به جهت اینکه از طرف درهم آمیزی مفاهیم گفتمان، ایدئولوژی و قدرت را نشان می دهد و از جانبِ دیگر به بازنمایی سلطه و نابرابری‌ در اجتماع پرداخته و بر نابرابری‌ های پنهانی که از رهگذرِ زبان بازتولید می‌ شوند، انگشت می گذارد.

هیأت رهبری مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس چاپ کتابِ “تحلیل گفتمان انتقادی تصویر زن در ادبیات داستانی افغانستان” را  به نویسندۀ محترمِ آن دکتور سرو رسا رفیع زاده و جامعۀ علمی افغانستان تبریک می گوید.   

نبراس به دانشجویان و دانشورانِ حوزه های ادبیات، فرهنگ و مطالعات امور زنان توصیه می‌کند برای آشنایی بیشتر با مباحثِ مربوط به مسائل زنان در ادبیات معاصر و بررسی ادبیات داستانی افغانستان با دیدگاهِ انتقادی، کتاب “تحلیل گفتمان انتقادی تصویر زن در ادبیات داستانی افغانستان” را مطالعه نمایند.

 

شناسنامۀ كتاب:

نام کتاب: تحلیل گفتمان انتقادی تصویر زن در ادبیات داستانی افغانستان

نویسنده :  دکتور سرو رسا رفیع زاده

تعداد صفحات: 328

ناشر :  مؤسسۀ انتشارات مقصودی

محل نشر: کابل، افغانستان

سال نشر: 1401