گزارش ها

برگردان فارسی کتاب ” ایمان و حکایتِ آن … ” به همت خانۀ مولانا رونمایی شد.

 

به گزارش بخش خبری نبراس، رونمایی از برگردانِ فارسی کتابِ “ایمان و حکایت آن در گسترۀ علم، فلسفۀ و قرآن” نوشتۀ ندیم الجسر نویسندۀ لبنانی و برگردانی زینب موحد از طریق تویتر اسپیس به تاریخ 5 جولای 2024 برگزار گردید. 

در مراسم یادشده استاد سید حسین اشراق نیز به بررسی کتاب پرداخته، جنبه های فلسفی آن را موردِ بحث و نقد قرار داده و در مورد نقطه های قوت و ضعفِ برگردان فارسی آن نیز سخن به میان آورده است. از نظرگاه  استاد اشراق، شیخ ندیم جسر و تلاش کرده است از یکسو با ریشه های خردگرایی در آرای فیلسوفان مسلمان اتصال پیدا کند و از جانب دیگر فضای جدید نواعتزالی را نیز لحاظ نماید و در “حکایتِ ایمان” دو حوزۀ خردگرایی بلخ و سمرقند و طرابلس و قاهره را نیز پل بزند. به همین جهت پابندی به خِرَد و تأویل نصوص ظاهرالمعنی بر بنای عقل را مجاز می شمرد و مورد تأیید قرار می دهد، چیزی که نشان می دهد گرایش های ظریفِ اعتزالی در آرای وی دیده می شود، چنانچه تأکید کرده است: “ردِ دلایل عقلی به معنای نقض پایه و اساس دلایل نقلی و در نتیجه نقض خود آن دلیل نقلی خواهد شد”، یا در کتاب اش، از جاحظ ادیب نامدارِ معتزلی، به احترام نقل قول کرده است، به گونۀ که سخن او را به عنوانِ “عالی ترین مرتبۀ بلاغت و حکمت” ستوده است.

 استاد اشراق آرای ندیم جسر را در کتابِ حکایت ایمان …. به گونۀ ذیل دسته بندی نموده است:

1. خرد گرایی: از نظرِ وی “شناخت از دانش تکوینی مانندِ کیفیتِ آفرینش جهان و قوانین حاکم بر آن و غیره از جملۀ اهداف شرایع نیستند. بلکه مردم بواسطۀ عقل این معارف را درک می نمایند”، در جایی جسر از زبان شیخ موزون می گوید: “عقل میزان سنجش صحیح بوده و فیصله های آن ثابت است و در آن دروغی نیست”. 

2. آزادی فکر: جسر گفته است: هر انسان در تفکر و در نتیجه در انتخاب ها، نگرش ها و اعمال خود آزاد است.

3.  مطلق گرایی را بر نمی تابید، گفته است: ممکن است زمان مشخص کند که تخمین ما اشتباه است. اما این واقعیت را نفی نمی کند که ما صادق، با حسن نیت و کاملا بی طرف بودیم. به همین جهت برخلاف اکثر علمای جهان اسلام و مسیحیت نظریۀ تکاملی داروین را مانند پدرش حسین جسر رد نکرد: از همین رو در کتاب دیدگاه پدر اش حسین جسر را تأیید کرده است.

4. گرایش های پلورالیستی را بر می تابید، به گمان وی :”تلاقی عقل های پهلوانان عرصۀ تفکر هر ملت و نِحلۀ مبنی بر اینکه حقیقت یکی است، هرچند راه های دلیل به سوی آن متعدد باشد”. 

6. جسر در خط نواندیشی عبده و پدرش حسین جسر تلاش داشت تا در زمینۀ فرهنگی جهان اسلامی – عربی نوگرایی ویژۀ را طرح کند و مقلد محض مدرن گرایی نباشد، اسلوبی که نمونه خوبی از روش‌های پیچیده‌ای است که مسلمانان و دیگران “مدرنیتۀ” خود را ساخته‌ اند، و به گونۀ خطی در مسیر نوسازی گام بر نداشته اند. 

در سخنرانی استاد اشراق آمده است: اگر تلاش های علمی، فلسفی و دینی شیخ ندیم جسر را در کتاب “حکایت ایمان … ” که در قالب گفتگو ارائه کرده است در چند محور مشخص  نماییم، می توان این گونه خلاصه کنیم: 

1. جستجوي راه براي انكشاف درونزا و تحول بنياني؛

2. گشايشِ افق هاي همسخني ميان فلسفۀ غرب و اسلام؛

3. نمايان ساختنِ پتانسيلِ نهفته در فرهنگِ سنتي و استقبال از معاصرت؛

4. تشجيع برای انديشيدنِ بنيادين؛

5. تلاش برای توجیه “فلسفيدن”.

 به گمان استاد اشراق، با وجودِ اینکه ندیم جسر در حوزه های مختلف جهان اسلام ستایش شده است اما منتقدانی نیز او را به دلیل برخی از نظرات یا مواضع وی بحث برانگیز دانسته اند، همچنان برخی از منتقدان اِشکال می کنند که پارۀ از نظریات یا تفاسیر او از میراث اسلامی با درک سنتی از دین در تضاد است، چیزی که موجبِ بحث و انتقاد شده است. 

کتابِ “از مُصحَف خِرَد” رونمایی شد

 

رونمایی از کتاب “از مُصحَف خِرَد” نوشتۀ استاد محمد محق به تاریخ 27 اکتوبر 2024 با حضور جمعی از فرهنگیان و دانشگاهیان از طریق اسپس ایکس از طرف انستیتوت مطالعات استراتژیک و کتاب کابل برگزار شد.

در این نشست که نویسندۀ کتاب نیز حضور داشت، استاد سید حسین اشراق و دکتر میرویس بلخی برای سخنرانی دعوت شده بودند. 

 استاد سیدحسین اشراق با وجود اینکه نشر “از مُصحَف خِرَد” که مجموعه مقالاتِ استاد محمد محق است را ارزشمند و مفید ارزیابی کردند، اما در رابطه با فضای گفتمانیِ کتاب که در افق نواندیشی دینی نوشته شده است نکته نظراتی را نیز مطرح نمودند.

 استاد اشراق در این جلسه یادآور شدند: تفاوت هایی در نظریاتِ من و و گرایش های روشنفکران دینی وجود دارد، و این طبیعی است، زیرا من و آنها از زمینه های مطالعاتی متفاوت، به مسایل می پردازیم. آنها به قول خودِ شان بر طرح مباحثِ  “روشنگری دینی” معطوف اند، و من در حوزۀ دیگری کار می کنم و آن مواجهۀ فلسفی با مباحث فکری است، اما قدر مسلم این است که هم من از منظر تحلیل های فلسفی و نظریه های علوم انسانی و نیز آنها از منظر تفسیر مدرن و خردمدار از مقوله های دینی، از “خطر افراط گرایی” سخن می گوییم و در همین زمینه تحلیل های مان را ارائه می کنیم.

 استاد اشراق به این نکته نیز اشاره کردند که:  گفتمان نو اندیشی دینی اول اینکه یک دست نیست، با متد های متفاوت دنبال می گردد و شاید آن گونه که تصور می شود نتایجی حداکثری برای رهایی از کج اندیشی های متافزیک زدگی را نیز به بار نیارود، زیرا نو اندیشان دینی با وجودِ اینکه از پروژۀ روشنگری کانت  سخن می گویند و بحثِ خرد گرایی را جدی می گیرند، اما وقتی سخن از “سکولاریسم” به میان می آید اتکای بیشتر شان به “سکولاریسم سیاسی” است، در حالیکه نظریه ها و تجربه های سیاسی بر مبنا های معرفت شناختی و فلسفی اتکا می کنند، این نگاه نشان می دهد که سکولاریسم از منظر سیاسی مبنا قرار نگیرد بلکه به جنبه های انتولوژیک، اپیستولوژیک و انتروپوژلویک آن اهمیت داده شود، از همین رو می توان گفت سکولاریسم در واقع یک جهانبینی و یک منظر گاه ناسوتی و همچنان فضای بریده از امورِ مأورایی است، که نباید تنها به امور سیاسی فروکاسته شود، اگر از نواندیشان دینی پرسیده شود که شما افزون بر تحقق سکولاریسم سیاسی، جنبه های مهمتر آن در ابعاد معرفتی، فرهنگی و اخلاقی را نیز در نظر دارید؟، در صورت پاسخِ منفی حق مطلب در بارۀ سکولاریسم ادا نمی شود، و در صورت پاسخ مثبت باید این بحث را با  “گوهر مدرنیته” پیوند بزنیم. 

 استاد اشراق افزودند: همه می دانیم که سکولاریسم از پی آورد های مدرنیته است، و خودِ مدرنیته نیز از دل گسستِ معرفتی در غرب برخاسته و خردگرایی را در برابرِ “متافیزیک حضور ” نقش محوری داده است. مدرنیته در واقع بریدن و گسیختن از اصول ترانساندانت  است، تجربۀ که حتی در غرب از آن به عنوان “پروژۀ ناتمام” یاد می شود و از سرشت دوگانۀ آن سخن گفته می شود، بنابراین وظیفۀ نواندیشان دینی بسیار سنگین است که از یک طرف متوجه قیاس ناپذیری متن ها و تجربه ها باشند، و از سوی دیگر راه حلی برای پارادوکس مواجهۀ امرِ قدسی خدامحور و خردِ سنجش گر انسان محور در پهنه های معرفت شناسی پیدا کنند، و از این رهگذر بینشِ نفی نظامِ تبعیض، تأکید بر روند های دموکراتیک و کانونی انگاشتن پلورالیزم را جابیاندازند.

استاد اشراق بحثِ مشکل روایتِ کلانِ مدرنیته را نیز یادآور شده افزودند: توجه داشته باشیم که “تجربۀ مدرنیته” هم بر بنای روایت کلان و تعمیمِ آن تجربه بر همۀ متن ها و زمینه ها نه تنها موفقیت آمیز نخواهد بود، که شاید بحران هایی را نیز از دنبال خواهد داشت، چیزی که مارشال برمن  به عنوان “تراژیدی توسعه و رشد ” در دوران مدرن از آن نام برده است، فاوست گوته  نیز نمونۀ تیپیک دوران مدرن به شمار می رود که حکایت از جنبه های تراژیک مدرنیت دارد. بنابراین گفته می شود خردگرایی مدرنیته با روایت کلان، یگانه نسخه نیست، به همین دلیل آرنست کاسیرر  از قرائت های مختلف مدرنیته و روشنگری سخن به میان آورده است، کاسیرر مدعی است: روایت فرانسوی از عصرِ روشنگری با اصحاب دائره المعارفی چون دیدرو  و دالامبر  شناخته می شود، در حالیکه روایتِ آلمانیِ- هالندی- انگلیسی را از رهگذر برجستگانی مانندِ اراسموس ، لایب نیتس ، کانت و هگل  می توان باز شناخت، وضعیتی که نقد هایی را نیز در پی داشته و مدافعان مدرنیته را به بازاندیشی وادار کرده است، به همین جهت هابرماس  از “پروژۀ ناتمام مدرنیته ” سخن می گوید و آلن تورن  با طرح “روایت های گوناگون مدرنیته ” از نیاز به “مدرنیتۀ بازسازی ‌شدۀ مبتنی بر آزادی سوژه” سخن به میان آورده است، فراتر از آنها رویکرد های انتقادی اگزیستانسیالیستی، هرمنوتیک فلسفی و اندیشۀ پسامدرن نیز برای رهایی از مشکلات موجود نیز بحث های تازۀ را مطرح می کنند، همچنان تحلیلگرانِ حوزه های فلسفی از روایت‌ های مختلف از روشنگری نیز سخن می گویند. 

در ادامه استاد اشراق این نکته را نیز برجسته نمودند: برخی از نواندیشان دینی کارِ شان را نوعی روشنفکری دینی عنوان می کنند، این در حالیست که برخی از تحلیلگران در این ترکیب از تعارض سخن می گویند، چون روشنفکر آزاد می اندیشند؛ در حالی که فردِ متدین به دینِ مشخص باور دارد و نمی تواند آزاد باشد. بر این اساس، “روشنفکری دینی” را اصطلاح ناسازوار قلمداد می کنند، اما با وجودِ آن، هم در حوزۀ معرفت شناختی نسبت به خِرَد خوشبین اند، و دیسیپلین روش شناسی شان را نیز از روش شناسی فقهی جدا می کنند. ایشان ادامه داده گفتند: روشنگری دینی نیز نمی تواند از دایرۀ نقد بیرون باشد، بویژه اگر فعالان این حوزه از برخی قطعیت ها  نیز سخن بگویند، این در حالیست که همۀ تفسیر ها برساخته های اجتماعی هستند و تنوع، از ویژگی اصلی آنها به شمار می رود، از همین رو ویتگنشتاین  گفته است “بازی” نداریم، “بازی ها” یعنی “بازي هاي زبانی ” داریم، بنابراین تفسیرِ کامل و پایان یافته از دین هم نداریم، زیرا تفسیر های مان در بستر تاریخ لف و نشر پیدا کرده و فارغ از ویژگی های زمینه ای خود نیستند، بنابراین روندِ آن پایا نیست، بلکه پویاست. 

در آن مراسم، استاد اشراق یادآور گردیدند:  دغدغۀ مهمی که استاد محق در “از مُصحَف خِرَد” سخن گفته است، “وفادار نماندن جریان روشنگری دینی به روح معرفت جویی و حقیقت طلبی در سرزمین های ماست”، ایشان مشکل آن را ناشی از دفاع از “هویت” می داند که گریبان “محمد عبده و اقبال ” را هم گرفته است، این چیزی است که دکتر سروش نیز در قالب تز اسلامِ هویت و اسلام حقیقت، در بحثِ “رهايي از آفات هويت ” مهم انگاشته است، اما استاد اشراق توضیح نمودند: اینکه گفته می شود حقیقت ‌ها برخورد و تنشی با هم ندارند و این هویت ‌هایند که با همدیگر برخورد می‌کنند، بنابراین بر اسلا‌مِ حقیقت تکیه کنیم و با هویت‌گرایی راه خشونت ‌ورزی را باز نگذاریم، قابل تأمل است، زیرا نواندیشان دینی یکی از تفاوت‌ های حقیقت و هویت را در احکام متفاوتی می ‌دانند که بر آنها مترتب است و احکام حقیقت را نیز بر بنای صدق و کذب می ‌‌شناسند، چیزی که در فلسفۀ دین محل مناقشه است. 

 وقتی “ایمان” جنبۀ اصلی دیانت شناخته می شود و حقیقتی که از رهگذرِ ایمان بر مؤمن مکشوف می گردد را مدِنظر داشته باشیم و از تلقی مان نسبت به حقیقتِ دینی به عنوانِ “صدق” یاآوری کنیم، چگونه با آموزه‌ های پلورالیستی کنار بیاییم؟.

 بحثِ کشفِ صدقِ آموزه ‌های دینی در واقع از خلطی میان اطلاقات “حقیقت” حکایت می کند، این چیزی است که گرایش به سوی فلسفۀ تحلیلی را نیز نشان می دهد.  دقت نکردن در بازی های زبانی و استوار کردن پایه های استدلا‌لی و ندیدن جنبه ‌ها و عوامل برون زبانی شاید ما را در کشفِ حقیقت مورد نظر ما کمک نکند و حتی از میدان نزاع بیرون نتواند، از همین جهت دکتر سروش پس از بن بست در بحثِ  “هویت و حقیقت”، اینک چرخشی را تجربه می کند و آن این است که می گوید “صدق و کذب محصول تصدیق و تکذیبِ عقلاست و لاغیر، یا حقیقت، حقیقی نیست، اعتباری است”، بنابر این حقیقت برساختۀ ذهن انسان در عرصۀ توافق و اجماع عقلاست، امری که در چارچوبِ زبانی آن را بر می ‌سازند. چیزی که با این نظر گادامر  سازگاری دارد، یعنی “هستی که بتواند فهميده شود زبان اسـت”، او معتقد است که زبان آن واسطه یا رسانه ای است که در آن اندیشه و واقعيت با یکدیگر دیدار می کنند، یعنی “زبانمندی حقیقت”، چیزی که ریچارد رورتی  پساتحلیلی معروف تعبیر دیگری دارد: از نظر وي “یك جمله نه از آن جهت قابل دفاع و موجه است كه حقيقت دارد و با واقعيت ها مطابق است، بلكه از این جهت موجه است كه افرادِ اجتماع بتوانند در مورد آن به توافق برسند “.

استاد اشراق در این مراسم در رابطه با بهره گیری از “اندیشۀ کم بنیه” مطرح شده بواسطۀ جیانی واتیمو نیز سخن به میان آورد و توضیح داد: جیانی واتیمو  برای اینکه راه حلی برای بن بست تقسیم بندی حقیقت پیدا کند، نظریۀ “اندیشۀ کم بنیۀ ” را مطرح می کند، تجربۀ که فرایندِ “شناخت منجمد از واقعیت” را بر نمی تابد و بر واسازی بنیاد های تثبیت شده و نفی پندار های ذات گرایانه معطوف است، از همین رهگذر غرب آمادۀ تحول برای گذار از “وریتاس” به “کاریتاس” گردیده است. واتیمو این نکته را نیز برجسته می کند که: جواب هاي قطعي به پرسش های دربارۀ شناخت و حقيقت موجود نیست، زیرا هيچ امكاني براي فراتر رفتن از “ذهن” و “زبانِ” مان وجود ندارد، از همین رو زيستن در “زمانة تكثرِ مراجع” به ما نشان می دهد که خِرَد را نیز تنها معیار حقیقت ندانیم، زیرا حقیقت نیازمندِ بسترِ بین الاذهانی، “امپرسیونیسم جامعه شناختی” و کنار زدنِ ماسک تقدس از چهرۀ همۀ حقایقِ مطلق و غایی است.

 استاد اشراق با وجودِ اینکه مطالعۀ کتاب “از مُصحَف خِرَد” را برای جوانان مفید معرفی کرد و توصیه نمود، بر برخی جنبه های محتوایی و سارختار ی آن نیز انگشت گذاشت و توضیح داد: از مُصحَف خرد” در واقع جمع آوری مقالاتی است که به گونۀ نسبی از روح واحدی برخوردار است، و البته کتاب با تعریف مشخص یک متن ساختارمند و منسجم نیست، من دوست داشتم نوشته ها با وجودِ ارزشمندی شان، به لحاظ ساختاری و تکنیک های پژوهشی نیز پرمایه می بودند، به گمان من چکیده و واژگان کلیدی در مقاله به خواننده کمک می نماید محتوای مقاله را متوجه شود. مقدمه مدد می رساند که خلاصۀ از کلیات مسئله و مختصری از پیشینۀ آن، ضرورتِ نوشتن مقاله و اهداف بنیادی و کاربردی آن را بیان نماید. 

 مقاله با داشتن موضوع موردِ بحث، مسئله ای را باید طرح کند و از پروبلماتیک آن سخن بگوید، و پرسش اصلی و پرسش های فرعی را در میان بگذارد، همچنان چارچوب نظری را تعریف نماید، از فرضیه و مفروض ها سخن بگوید و  بر تعریف مفاهیم معطوف شود، افزون بر آنها متغیرها ( متغیر های مستقل و وابسته ) را معرفی کند و ابعاد موضوع را بکاود، روش تحقیق و هدف مقاله را توضیح دهد، از فایده و اهمیت موضوع حرف بزند، و نیز در موردِ سوابق بحث نیز معلومات ارائه کند، همچنان مناسب است حدود و نقطۀ مرکزی بحث را نیز نشان دهد، و بر سازماندهی تحقیق توجه کند و نتیجه‌گیری نماید و در آخر منابع را آن گونه که بایسته است معرفی نماید، نقل قول ها و معرفی منابع در کتابِ یاد شده آنگونه که ایجاب می کند به گونۀ معیاری جابجا نشده اند.

در پایان استاد اشراق یادآوری نمود: در “از مُصحَف خِرَد” استدلال هایی که مطرح می شده است با وجود اینکه در حوزۀ درون دینی کارآمدی بیشتر دارند، تلاش شده است توجیهات اش نیز خردپذیر و معاصر باشد، چیزی که از یک سو به قول ژان بودریار  “ایدۀ فزون واقعیت ” افراط گرایان که ‌فهم‌ تفاوتِ‌ امرِ ‌واقعی‌ و‌ امرِ ‌خیالی ‌را‌ بر‌آنها ‌بسته، نشانه بگیرد و از سوی دیگر افق تأویلی جدیدی را در زمینه های متنوع از منظرِ دین در برابرِ مخاطب بگشاید، چیزی که ارزشمند است و با سه نیاز زمانۀ ما همخوانی دارد: گشودگی، تنوع و تولرانس. 

شایان یادآوری است: در مراسم یاد شده دکتر میرویس بلخی پژوهشگر ارشد روابط بین المللی و نویسندۀ کتاب استاد محمد محق نیز پیرامون موضوعات کتاب صحبت نموده و توضیحات لازم را ارائه نمودند. 

دومین نشستِ وین تحت نام اعتمادسازی و انسجام ظرفیت ها برای تغییر افغانستان برگزار شد.

 به گزارش بخش خبری نبراس؛ دومین نشستِ پروسۀ وین برای افغانستان دموکراتیک به مدتِ سه روز  ( 24 تا 26 اپریل ) تحتِ نام اعتمادسازی و انسجام ظرفیت ها برای تغییر افغانستان در شهر وین پایتخت جمهوری فدرال اتریش برگزار گردید.

  در این نشستِ چهره های فعال در عرصه های علمی، فرهنگی، سیاسی، حقوق بشر، برابری زنان و جامعۀ مدنی اشتراک ورزیده و گفتگوی شان را ادامه داده اند. نشست در ساختمان انجمن برونو کرایسکی که یک اتاق فکر فعال در زمینۀ دیپلماسی و صلح  در شهر وین پایتخت اتریش است برگزار شده بود. نشست یاد شده را که مؤسسۀ امور بین‌المللی اتریش و سفارت افغانستان در وین میزبانی می‌کرد، با هدفِ برجسته سازی مشترکات در قالبِ زبان مشترک برای تغییر افغانستان راه اندازی شده بود.  

  در نشستِ یادشده بنیانگذار مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس استاد سید حسین اشراق نیز دعوت شده بود، ایشان در این نشست سخنرانی نموده و بر مواردِ مشخص مانند: هماهنگی روشمندِ ظرفیت های معتقد به ارزش های مردم سالاری و گفتمان حقوق بشری برای افغانستان، جدی شمردنِ خطر ایدئولوژی های افراطی و پشتیبانی از جنبش های دادخواهانه در کشور بویژه مبازرات زنان و دختران جهتِ رسیدن به حقوق و آزادی اساسی شان، تأکید نمودند.

  در این نشست مواردِ متنوعی موردِ بحث قرار گرفت و وضعیتِ فاجعه بارِ کنونی در افغانستان نگران کننده خوانده شد، نگرانی از اینکه افغانستان در انزوای بین المللی قرار گرفته و وضعیتِ اجتماعی را تا مرز فاجعۀ بشری به شدت آسیب پذیر نموده است. از همین رو بر هماهنگی بیشتر ظرفیت های سیاسی اجتماعی و فعالان عرصه های حقوق بشری تأکید شد. همچنان در این نشست فیصله به عمل آمد تا گروه کاری شکل بگیرد و نقشۀ راه برای تبیین چشم اندازِ روندِ وین به سوی آینده را ترسیم نماید، چیزی که در قطعنامۀ پایانی کنفرانس نیز بر آن تأکید شده است.

  استاد اشراق در مصاحبه با تلویزیون افغانستان انترنشنال کنفرانس وین را مفید ارزیابی نمود و تلاش برای شکل گیری زبان مشترکِ ظرفیت های متنوع کشور به هدفِ عبور از وضعیت ناهنجار کنونی، گشودن افق جدید در راستای تغییر را مهم به شمار آورد و بر سامانمندسازی هرچه بیشترِ آن تأکید کرد.

  گفتنی است؛ کنفرانس در فضای گرم گفتگو و رأیزنی در شهر وین طبق آجندا سازماندهی گردیده و با صدورِ قطعنامۀ مبنی بر نفی وضع موجود و تلاش برای بوجود آوردن اجماع فراگیرِ طیف های متنوع جهتِ تغییرِ مثبت در سرنوشتِ کشور پایان پذیرفت. 

بخش خبری نبراس: توسعه درعرصه هاي گوناگون بدون توسعۀ فرهنگي، پايدار نيست. از اين رو تأکید بر تلاش های فرهنگي در واقع گام گذاشتن در راستای توسعه به معنای جامع آن است.

امروزه بحثِ حق آموزش دختران به عنوان موضوعِ مهم و کلیدی برای توسعه و تغییرِ افغانستان تبدیل شده است. در رابطه با احقاق حق آموزش دختران تلاش های هماهنگ مان را به کار می اندازیم و از هیچگونه مساعی دریغ نمی نماییم.

به گزارش بخش خبری نبراس، امروز چهارشنبه ۳۱ حمل ۱۴۰۱ ﻫ.ش پروفیسور سيد حسین اشراق رئیس مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات نبراس در صحبت با جمعی از دانشجویان افغانستانی در داخل و خارج کشور از طریق زوم افزون بر مشورت برای هماهنگی های علمی و فرهنگی، پیرامون مفهوم “توسعه” و اهمیت توسعۀ فرهنگي نیز سخن گفت. ایشان با اشاره به اینکه “تغيير” امرِ طبیعی و اجتناب ناپذیر است می باید روند عقلانی خودش را طی نماید و انسان ها را در مسیرِ شکوفایی ظرفیت های شان قرار دهد، چیزی که امروزه در افغانستان با دشواری روبروست اما امکان ندارد که افغانستان این تجربه را پشتِ سر نگذارند. تمامی جوامعی که مسیرِ توسعه و تغییر را دنبال کرده اند نسبت به هر مؤلفۀ دیگر بر اولویت تعلیم و تربیت یا آموزش اتکا کرده اند.

  استاد اشراق افزود: تغییرِ افغانستان را توسعۀ فرهنگی مهیا می کند، به همین جهت این توسعه ( توسعۀ فرهنگی ) مقدمۀ توسعۀ اجتماعي، اقتصادي و سياسي شناخته می شود. او در زمینۀ اولويتِ توسعۀ فرهنگي چند نكته را مهم انگاشت که به آن پرداخته می شود.

1. افغانستان به علت داشتن تنوع قومي، زباني برای توسعۀ فرهنگی از رهگذرِ عقلانیت اجتماعی مساعد است، زیرا تاریخ طولانی همزیستی پرتسامح میان واقعیت های اجتماعی را پشتِ سرِ خود دارد، از همین رو رویه های تبعیض آمیز بر نمی تابد و نفی می کند.

2. توسعه از مهمترين مسئله هايي است كه خوانش هاي متفاوتي از آن شده و در افغانستان نيز نگاه هاي متفاوتي نسبت به توسعه مطرح گردیده است.

 در نگاه هاي توسعه گرا دسته بندي هاي مختلفي وجود دارند، برخی معتقد به اولويت توسعۀ اقتصادي هستند و گروهي ديگر بر اين باور اند كه در كنار اين زمينه توسعه اي، بايد به توسعه فرهنگي، سياسي و اجتماعي نيز توجه شود.

با اين حال به نظر مي رسد بدون ايجادِ بستر ِمناسبِ فرهنگي نمي توان به دنبال تحقق توسعه در ابعاد ديگرِ جامعه بود. از اين رو مفهوم توسعۀ فرهنگي مورد توجه بسياري از مجامع جهاني از جمله يونسكو قرار گرفته است.

براين اساس مفهوم توسعۀ فرهنگي توسط سازمان يونسكو در دهۀ 60 ميلادي در جهان رواج پیدا کرد. اين سازمان طي جلسات گوناگوني شرايط توسعۀ موزون و آگاهانه را به صورت برنامه ريزي آموزشي، سياست فرهنگي و سياست اطلاعاتي در دستور كار خود قرار داد. اين مفهوم تا آنجا براي يونسكو با اهميت بود كه دهۀ 1987 تا 1997 ميلادي توسط اين سازمان به عنوان دهۀ توسعه فرهنگي ناميده شد.

3. اكنون تنها هويتِ فردي، گروهي و اجتماعي انسان ها نيست كه ماهيتِ فرهنگي دارد، بلكه انواع فعاليت هاي اجتماعي، فراغتي، سياسي و حتي اقتصادي انسان ها نيز جنبۀ فرهنگي پيدا كرده است، به گونۀ كه مي توان گفت، سبك زندگي انسان ها و انواع فعاليت هاي آن ها فرهنگي هستند، به همین جهت مطرح می شود که فرهنگ همچون نيروي عمده برای تحول در زندگی انسان ها انگاشته مي شود، به گونۀ كه عناصر گوناگون جهانِ اجتماعي يا به تعبیری نظام كنش را به هم متصل مي سازد، بنابراین فرهنگ اين قابليت ويژه را دارد كه به بخشي از نظام هاي ديگر تبديل شود.

   استاد اشراق افزودند: توسعۀ عرصه هاي گوناگون جامعه بدون توسعۀ فرهنگ نمي تواند مدوام و پايدار باشد و نمی تواند در جهتِ خودشكوفايي و تكامل انساني قرار گيرد.

4. گفت و گو هاي فرهنگي مبناي توسعۀ فرهنگي است، وي زمينه هاي توسعۀ فرهنگي را تفاهم، تعامل و گفت و گو دانست، به نظرِ ایشان شكل گيري فرهنگ گفت و گو در جامعه ضرورت دارد و نهادينه شدن اين فرهنگ در نهادِ خانواده، مکاتب و دانشگاه و حوزۀ عمومی، مي تواند به هموارسازي آن بيانجامد. بنابر اين رواج گفت و گو مي تواند به مثابۀ نقطۀ كانوني توسعۀ فرهنگي، مسيرِ پيشرفت و ترقي را فراهم نماید.

تجربه ثابت كرده است كه بي توجهي به مقولۀ فرهنگ، امرِ توسعه را به تأخير انداخته و مدلي ناقص و پر ايراد را به نمایش می گذارد. پس اگر كشوري در پي تحقق توسعۀ پايدار باشد، مسيرِ آن از توسعۀ فرهنگي مي گذرد، توسعۀ فرهنگی که جانمایۀ آن آموزش و پرورشِ بدون تبعیض است.

  استاد اشراق تأکید نمود: امروزه بحثِ حق آموزش دختران به عنوان موضوعِ مهم و کلیدی برای توسعه و تغییرِ افغانستان تبدیل شده است. در رابطه با احقاق حق آموزش دختران تلاش های هماهنگ مان را به کار می اندازیم و از هیچگونه مساعی دریغ نمی نماییم.

 

  در این جلسه بر راهکار های مؤثر هماهنگی با مرکزیت نبراس مطرح گردید و توافق صورت گرفت.